بانک آموزشی

بانک آموزشی

نرم افزار - سخت افزار - طراحی - برنامه نویسی _ ویروس شناسی ...
بانک آموزشی

بانک آموزشی

نرم افزار - سخت افزار - طراحی - برنامه نویسی _ ویروس شناسی ...

خواص روغن ماهی


تاثیر روغن ماهی در کاهش التهاب
: مصرف روغن ماهی بیش ازروغن گیاهی به کنترل میزان مواد شیمیایی التهابی به نام پروستانوئیدها در بدن کمک می کند.
به گزارش هلث سنترز محققان دانشگاه میشیگان می گویند شناخت چگونگی عملکرد روغن ماهی می تواند به ایجاد داروهای جدید ضد التهابی کمک کند.
پروستانوئیدها در کنترل فشار خون ، مقابله با حساسیت ها و تعدیل التهاب موثرند اما مقادیر زیاد آنها بویژه انواع بدست آمده از روغن های گیاهی می توانند منجر به افزایش درد ، تورم و قرمزی بافت های مختلف نیز شوند.
محققان در این مطالعه دریافتند پروستانوئیدها ی روغن ماهی کمتر از نوع موجود در روغن های گیاهی درایجاد درد و تورم موثرند و افزودن آنها به رژیم غذایی باعث کاهش پروستانوئیدهای حاصل از روغن گیاهی هستند.
به گفته محققان شناخت بهتر تفاوت بین دو آنزیم می تواند راه تولید داروهای ضد التهابی موثر در کاهش تولید پروستانوئیدها از روغن گیاهی را باز کند.
داروهای فعلی علائم و درد ناشی از التهاب را کاهش می دهند اما همچنان عوارض جانبی خود را اعمال می کنند. این محققان امیدوارند روش های جدیدی برای تنظیم التهاب و ایجاد داروهای ضدالتهابی بهتر بیابند.

خواص سیر


سیر با آن که خواص بسیاری دارد باید به اندازه اعتدال مصرف شود. زیرا استفاده زیاد از آن در بعضی اشخاص موجب سردرد، ضعف نیروی جنسی، ضعف چشم وعوارض بواسیر می‌شود.سیر با آن که خواص بسیاری دارد باید به اندازه اعتدال مصرف شود. زیرا استفاده زیاد از آن در بعضی اشخاص موجب سردرد، ضعف نیروی جنسی، ضعف چشم وعوارض بواسیر می‌شود .
مصرف سیر مقدار LDL خون را کاهش می‌دهد.
مقدار مصرف سیر برای این منظور۳۰ گرم در روز است. با مصرف سیر در چند ماه اول مقدار کلسترول ممکن است بالا رود و این بدان علت است که کلسترول از داخل نسوج خارج و داخل خون شده و از آنجا دفع می‌شود. پس از آن که کلسترول به حد نرمال رسید برای نگهداری آن، باید روزانه نصف سیر خام مصرف کرد.
سیر از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است. اسانس سیر که در اثر تقطیر سیر با بخار آب حاصل می شود مرکب از مواد سولفوره بوده و مایعی به رنگ قرمز نارنجی است.
سیر بادشکن وضد عفونی کننده است. خوردن سیر مصونیت بدن را در مقابل بیماریها افزایش می‌دهد.
سیر محرک و تقویت کننده بدن و داروی سرماخوردگی و زکام است و نیز در معالجه سل اثر خوبی دارد.
سیر سبب کاهش غلظت خون شده و در تنگی نفس نقش موثری دارد. همچنین چون گرم و خشک است بنابراین رطوبت معده را از بین برده و دردهای مفاصل را درمان می کند.
سیر درمان کننده دردهای مفاصل، سیاتیک و نقرس بوده و زخم‌های ریه و درد معده را از بین برده و سنگ‌های کلیه را شکسته و خارج می سازد.
خوردن سیر از سرطان دستگاه گوارش جلوگیری می کند.
گفتنی است، چینی ها قرن‌هاست که برای کاهش فشار خون از سیر استفاده می کنند.
سیر برای افراد مبتلا به اسهال و یبوست مضر است. افرادی که معده ضعیف دارند و بطور کلی سیستم هاضمه آنها ضعیف است، نباید در خوردن سیر افراط کنند.
اشخاص گرم مزاج باید سیر را پخته و یا از سیر ترشی استفاده کنند.
برای پختن سیر پس از پوست کندن آن را به مدت سه دقیقه بخار دهید. اشخاصی مبتلا به کاهش فشار خون پایین و آلرژی نباید از سیر استفاده کنند.

خواص زیره


زیره دارای تانن، روغن رزین و اسانس است. اسانس زیره را از تقطیر میوه له شده تحت اثر بخار آب بدست می آورند. این اسانس مایعی است بی رنگ که در اثر ماندن ابتدا زرد و سپس به رنگ قهوه‌ای در می‌آید.زیره دارای تانن، روغن رزین و اسانس است. اسانس زیره را از تقطیر میوه له شده تحت اثر بخار آب بدست می آورند. این اسانس مایعی است بی رنگ که در اثر ماندن ابتدا زرد و سپس به رنگ قهوه‌ای در می‌آید.
بوی زیره مربوط به آلدئیدی بنام کومینول است. مقدر کومینول در زیره بسته به محل کشت آن بین ۳۰ تا ۵۰ درصد است.
زیره قابض، خشک کننده و ضد تشنج است و برای برطرف کردن بیماری صرع مفید است.
همچنین در دفع گاز معده موثر و عرق آور است و برای رفع برونشیت از دم کرده زیره می‌توان استفاده کرد.
برای برطرف کردن سوءهاضمه مفید است، برای تحریک اشتها زیره سبزه را با سرکه و آب مخلوط کرده و قبل از غذا بخورید.
جهت التیام زخم چشم، دانه‌های له شده زیره سبز را در آب برنج خام خیس کرده و سپس مایع بدست آمده را قطره قطره روی زخم چشم بریزید.
گفتنی است، از زیره در غذاهایی که نفاخ هستند مخصوصا حبوبات استفاده می کنند.

خواص قهوه


بر اساس نتایج یک مطالعه بزرگ آینده نگر منتشر شده در شماره نوامبر مجله Diabetes Care ، درمقایسه با کسانی که قهوه مصرف نمی کنند، نوشیدن قهوه خطر دیابت نوع ۲ را ۶۰% کاهش می دهد.بر اساس نتایج یک مطالعه بزرگ آینده نگر منتشر شده در شماره نوامبر مجله Diabetes Care ، درمقایسه با کسانی که قهوه مصرف نمی کنند، نوشیدن قهوه خطر دیابت نوع ۲ را ۶۰% کاهش می دهد.
هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین مصرف قهوه و شیوع دیابت بر اساس تست تحمل گلوکز خوراکی (OGTT) و بررسی عادت خوردن قهوه در افراد دارای تست مختل و افراد دارای تست طبیعی در شروع مطالعه بود. پژوهشگران از ۱۹۸۷-۱۹۸۴ و ۱۹۹۶- ۱۹۹۲ تعداد ۹۱۰ نفر با سن ۵۰ سال و بیشتر که در شروع بررسی مبتلا به دیابت نبودند را پیگیری نمودند. متوسط مدت پیگیری ۸ سال پس از ارزیابی مصرف قهوه بود. Logistic regression models از نظر جنس ، سن ، فعالیت فیزیکی، شاخص توده بدن(BMI)، سیگار کشیدن ، مصرف الکل و افزایش فشار خون و قند خون ناشتا در شروع مطالعه تطبیق داده شدند. در مقایسه با آنها که هرگز قهوه مصرف نکرده بودندف مصرف کنندگان حال و گذشته قهوه، خطر کمتری از نظر بروز دیابت داشتند.
(odds ratio [OR], ۰.۳۸; ۹۵% confidence interval [CI], ۰.۱۷ - ۰.۸۷; and OR, ۰.۳۶; ۹۵% CI, ۰.۱۹ - ۰.۶۸, respectively). در۳۱۷ فرد دارای تست مختل در شروع مطالعه که در حال و گذشته از قهوه استفاده میکردند نیزخطر بروز دیابت کاهش یافته بود.
(OR, ۰.۳۱; ۹۵% CI, ۰.۱۱ - ۰.۸۷; and OR, ۰.۳۶; ۹۵% CI, ۰.۱۶ - ۰.۸۳, respectively).مقدار مصرف روزانه قهوه (cup-years)در افراد دارای تست نرمال یا مختل در شروع مطالعه خطر دیابت را پیش بینی نمی کرد.

خواص اسفناج


اسفناج علاوه بر اسید اگزالیک حاوی نیترات نیز بوده و در صورتی که پس از پخت همان روز مصرف نشود؛ احتمال ایجاد یک ترکیب پایدار بین نیترید و هموگلوبین به وجود می آید که این ترکیب باعث کاهش اکسیژن رسانی به بافت‌های بدن می شود.اسفناج علاوه بر اسید اگزالیک حاوی نیترات نیز بوده و در صورتی که پس از پخت همان روز مصرف نشود؛ احتمال ایجاد یک ترکیب پایدار بین نیترید و هموگلوبین به وجود می آید که این ترکیب باعث کاهش اکسیژن رسانی به بافت‌های بدن می شود.
دکتر« ضیاء الدین مظهری » متخصص تغذیه و رژیم درمانی و رییس انجمن تغذیه ایران با بیان این مطلب گفت: اسفناج ماده غذایی مفید است که دارای اسید فولیک بالایی بوده و اسید فولیک موجود در آن علاوه بر شرکت در خون سازی از بزرگی گلبول‌های قرمز نیز جلوگیری به عمل می آورد.
دکتر مظهری با اشاره به این که در مصرف اسفناج باید برخی نکات مراعات شود؛ اضافه کرد: متاسفانه کم خونی فقر آهن در کشور ما بین مردان و زنان شایع است که البته در زنان به علت بلوغ زودتر و سیکل ماهانه، مقداری آهن از بدن دفع می شود.
وی، انتقال آهن بدن مادر به جنین در دوران بارداری را یکی دیگر از عوامل فقر آهن در زنان عنوان کرده و افزود: متاسفانه میزان فقر آهن زنان در برخی از استان‌های کشور به ۶۰ درصد می رسد.
این متخصص تغذیه و رژیم درمانی برای پیشگیری از فقر آهن توصیه کرد: عدم استفاده از جوش شیرین در نان، عدم مصرف چای بلافاصله قبل و بعد از غذا و افراط نکردن در مصرف فیبرهایی که برای کاهش اشتها استفاده می‌شوند، همچنین استفاده از میوه‌ها و سبزیجات تازه و عدم استفاده از لبنیات همراه با غذاهای حاوی آهن، از راه‌های جلوگیری از کمبود آهن در بدن به شمار می آیند.

درسهایی زندگی

 

1- اعتماد سازی سالها بطول می انجامد، اما ممکن است در عرض چند ثانیه از میان برود.

2- در این دنیا اهمیت ندارد که چه چیزهایی دارید، بلکه این مهم است که چه کسی را در زندگی خود دارید.

3- هنگامی که خود را با دیگران مقایسه میکنید در واقع ارزش وجودی خود را زیر سوال میبرید. ما همگی افرادی بی همتا و منحصر بفرد میباشیم.

4- شما میتوانید کاری را در یک لحظه انجام دهید که تا پایان عمر موجب پشیمانی و اندوه شما گردد.

5- برای رسیدن به شخص آرمانی و ایده آل خودتان به روندی مادام العمر نیاز است...

6- با بهره گیری از فرصتهاست که ما شجاعت را می آموزیم.

7- یا باید رفتار و نگرش خود را کنترل کنید و یا آنکه تحت فرمان رفتار خود در خواهید آمد.

8- ما نسبت به کرده خود مسئول میباشیم، صرفنظر از اینکه چگونه آن را توجیه کنیم.

9- هر چقدر هم که آغاز یک رابطه پر حرارت و عاشقانه باشد، علاقه و احساسات آتشین فرو خواهد نشست و بهتر است چیز دیگری جای آن را بگیرد.

10- قهرمانان افرادی هستند که عملی را که میبایست انجام پذیرد را انجام می دهند، صرفنظر از پیامدهای آن.

11- پول ابزاری نامناسب برای امتیاز دهی میباشد.

12- میزان کمال و پختگی به نوع تجارب و میزان درس گیری شما از آن تجارب بستگی دارد و نه به میزان سن شما.

13- این با خارج گشتن از محدوده آسایش است که ما رشد میکنیم.

14- هر مقدار هم که دوست شما خوب باشد، بر خی اوقات احساسات شما را جریحه دار خواهد کرد، و شما باید وی را مورد بخشش قرار دهید.

15- این تنها کافی نیست که دیگران را مورد بخشش قرار دهید، برخی اوقات شما خودتان را هم باید ببخشید.

16- هر اندازه هم که قلب شما شکسته شده باشد، جهان برای اندوه شما از حرکت نخواهد ایستاد.

17- پیشینه و شرایط شما قطعا در آنچه که هستید تاثیر گذار بوده اند، اما شما در شکل گیری شخصیت آینده خود مسئول میباشید.

18- دو فرد ممکن است به یک چیز واحد و کاملا یکسان نگاه کنند و چیزهایی کاملا متفاوت ببینند.

19- کیفیت ارتباط برقرار کردن شما تعیین کننده کیفیت زندگی شما خواهد بود.

20- شما قادر هستید به هر چه که میخواهید برسید، بشرط آنکه ایمان داشته باشید که استحقاق آن را دارید و وقت، انرژی و ذهن خود را وقف آن کنید.

21- شما می باید اهداف خود را بر اساس خواسته های خود تعیین کنید، و نه خواسته های دیگران.

22- زندگی در گذشته و آینده از زندگی امروز شما میکاهد.

23- اگر تناسب اندام خود را حفظ نکنید در دراز مدت تاوان آن را خواهید پرداخت.

24- در هر کجا از عرصه زندگی که شما برای آن انرژی صرف نمیکنید، زیان خواهد دید.

25- شما قادر نمیباشید دیگران را وادار کنید تا شما را دوست داشته باشند، تنها کاری که میتوانید انجام دهید آنست که فردی دوست داشتنی گردید.

26- اگر شما از انتظارات و نیازهای خود به دیگران چیزی نگویید، تنها چیزهایی را که آنها حدس میزنند شما به آن نیاز دارید را در اختیارتان قرار خواهند داد. و این ممکن است با خواسته های شما بسیار متفاوت باشد.

فواید خنده

 

نگرش ما نسبت به زندگی و توانایی هایمان در راه مقابله با مشکلات بـنـوع روابطمان و بویژه رابطه های صمیمی تر بستگی دارد. زمانیـکه ترشرویی در رابطه ای وجود داشته باشد، هر فردی در زندگی خود احساس خلا پیدا می کند و دلـیـل آن نیـز ایـن امر می باشد که کیفیت زندگی ارتباط شـدیـدی بـر روی تعادل روحی و روانی افراد می گذارد.

 اگر میخواهید از زندگی خود راضی باشید، بنابراین باید رابطه ها را شاداب و با نشاط نگه دارید...

آمـار طلاق حاکی از آن است که ما به هیچ وجه در این امر مـوفـق ظـاهر نشده ایم. تقریبا در حدود نیمی از ازدواج ها بـه طـلاق مـنـجر مـی شود و پایان ها ناگواری را به همراه می آورند. بسیاری از آن ازدواج هایی که به قوت خود باقی می مانند نیز زوجین به ندازه کافی شاد و خوشحال نیستند.

 

البته باید ذکر کنیم که بیشتر مردم ارزش یک رابطه سالم را می دانند و بدون توجه به اینکه چند بار ممکن است در عشق شکست بخورند، باز هم با امید فراوان به راه خود ادامه داده و به آینده امیدوارند. به همین دلیل مطالبی در این زمینه که در کتابهای مربوط به روابط و بحث ها و برنامه های تلویزیونی وجود دارند، وقت مردم را به خود اختصاص می دهند. و برخی از آنها ممکن است که بر روی زوج های خوشحال و یا ناراحت تاثیر گذار واقع شوند.

 

اما از میان تمام فاکتورهایی که برای ایجاد جوی مساعد در روابط خانوادگی پیشنهاد می شود یک راه حل وجود دارد که کمتر از آن به عنوان یک مداوا یاد شده. این در حالی است که هر فرد آرزوی آن را می کند و همواره میزان بیشتری از آن را درخواست میکند: خنده

البته واضح است که بیشتر زوج های شاد و خندان به وقایع خنده دار و فیلم های خنده داری که در تلویزیون مشاهده می کنند، می خندند نه به یکدیگر. و مهمتر از هر چیز این است که هیچ گاه به یکدیگر خرده نمی گیرند و سر خودشان را با جوک هایی که از طریق e-mail به دستشان می رسد گرم می کنند.

 

اما خنده ای که در خانه رشد کند یکی از نیازهای ضروری زوج های ناراحت و غمگین است. خندیدن یکی از نیازهای اولیه و از انواع ضروری آن می باشد که تنها مختص انسان ها می باشد و نشاند هنده زندگی اجتماعی است. (زمانی که هیچ شنونده ای در مقابل شما وجود نداشته باشد هیچ خنده ای هم به وجود نمی آید). خندیدن باعث پیوند دادن انسان ها به یکدیگر می شود. ذهن گوینده و شنونده را با هم هماهنگ کرده و نشان می دهد که از نظر احساسی با هم موافق نظر هستند.

 

مطالبی که گفته شد همه جزئی از نظریات رابرت پروواین دکترای عصب شناسی میباشد. او معتقد است که بحث خندیدن آنقدر پیچیده است که نمی توان در ازمایشگاه ها در مورد آن بحث کرد. به جای آن او موقعیت های خنده آوری را که به خودی خود ممکن است در زندگی روزمره هر یک از انسان ها رخ دهد را جمع آوری کرده و نتایج آنرا در کتاب خود با نام: کتاب پنگوئن ها (2001) که نوعی تحقیق علمی میباشد به چاپ رسانده است.

 

خنده یک فضای مثبت احساسی را به وجود می آورد و طرفین نیاز برقراری ارتباط نزدیک تری را نسبت به هم پیدا کرده و از وجود یکدیگر بیشترین لذت را می برند. یکی از نتایجی که دکتر پرووین به آن دست پیدا کرده حاکی از آن است که حتی گوینده ها خیلی بیشتر از شنونده ها از تاثیرات مثبت خندیدن بهرمند می شوند. خنده و شوخی اضطراب و عصبانیت را از بین می برد و راه رسیدن به صمیمت را هموار می سازد.

 

خنده از طریق قانون های سخت از پیش تعیین شده به وجود نمی آید بلکه در حین مکالمه و برقراری ارتباط است که افراد شروع به خندیدن می کنند. دکتر پرووین معتقد است که: "خنده ارتباطی به خوشمزگی ندارد بلکه در رابطه با ارتباط های اجتماعی است که معنا پیدا می کند."

در این قسمت برخی از یافته های متعجب کننده او را با هم مرور می کنیم

خندیدن امری است که به طور تصادفی رخ می دهد و شما را به نتایج بسیار زیادی می رساند اما یکی از بهترین ره آوردهای آن: در کنار هم جمع کردن مردم می باشد. در حقیقت فواید سلامتی خنده از حمایت های اجتماعی که برای فرد به وجود می آورد نشئت می گیرد.


خنده نقش مهمی در پیوستن دل ها به یکدیگر دارد. مردها عاشق خانم هایی هستند که در حضورشان از ته دل می خندند.
هر دو جنس (چه زن و چه مرد) خندیدن را دوست داشته و بسیار می خندند. اما خانم ها بیشتر از آقایون می خندند – تقریبا در حدود 126 درصد بیشتر از مردها – و آقایون نیز خیلی بیشتر خنده تحویل می گیرند.
خنده خانم ها یکی از مولفه های ضروری برای حفظ یک رابطه سالم می باشد
خنده در زوج ها با افزایش وزن کاهش پیدا می کند.


مثل خمیازه، خنده نیز واگیر دار است. کسی نمی تواند در مقابل آن از خود مقاوت نشان دهد.
یکی از راه های ایجاد خنده (و به طور حتم یکی از قدیمی ترین راه ها) غلغلک دادن است. غلغلک دادن یک امر کاملا اجتماعی است چرا که هیچ یک از ما نمی تواند شروع کند به غلغلک دادن خودش. ما کسی را غلغلک می دهیم تا او نیز در مقابل به این عمل ما واکنش نشان هد. برای اینکه دیگران شما را غلغلک ندهند و به عنوان یک فرد غلغلکی شناخته نشوید باید خودتان انها را غلغلک دهید.
نه تنها تمام مردم از غلغلک خوششان می آید (چه غلغلکی ها چه کسانی که آنها را غلغلک می دهند) بیشتر افراد معتقدند که این عمل نشانه ای از علاقه و محبت است.


احتمالا غلغلک باید ریشه تمام بازی ها باشد. این کار دارای تاثیرات دوجانبه و متقابل می باشد. به عبارت دیگر آهنگ یک ارتباط سالم می باشد. البته می تواند غریزه جنسی را در بزرگسالان تحریک کند.


احساس غلغلکی بودن در سنین میانسالی تا حد بسیار زیادی کاهش مییابد. انسان ها به تدریج شروع به از دست دادن "محرک های لامسه ای" می کنند. دکتر پرووین معتقد است که میل به غلغلک، لمس کردن و شروع بازی، به تدریج ازبین می رود. اما هیچ گاه نباید فراموش کرد که چنین رفتارهایی جزء نقاط حساس عواطف یک فرد به شمار می روند.


بنابراین دفعه اینده که با همسر خود به مشکل برخورد کرده و شروع به جر و بحث نمودید، در اتاق را به شدت به هم نکوبید و خارج نشوید. به جای آن شروع کنید به غلغلک دادن همسر خود. ( قسمت های غلغلکی بدن به ترتیب حساسیت: زیر بغل، شکم، روی دنده ها، پا، زانو، گلو، گردن و کف دست ها می باشد.)


ما می دانیم که این کار مشکلات شما را به طور کلی از بین نمی برد اما می تواند به منزله نقطه شروعی باشد تا شما دونفر در کنار یکدیگر بنشینید و با هم در رفع انها کوشش کنید.

اثرات مخرب کامپیوتر

 

با استفاده زیاد از کامپیوتر می توانید به سندرم تونل مچ یا دردهای گردن یا پشت مبتلا شوید. در این مقاله می خواهیم در مورد انواع بیماری های ناشی از حرکات و فشارهای مکرر صحبت کنیم. 

به نظر می رسد که تقریباً همه ی جوانب زندگی ما وابسته به استفاده از کامپیوتر است. به همین دلیلی است که امروزه بیماری هایی ناشی از فشارهای تکراری یا RSL متداول تر شده است. یکی از مهمترین انواع این بیماری ها سندرم تونل مچ و تاندونیت است. هرچند RSL هم می تواند در مشکلات گردن، شانه و کمر و پشت بروز کند. استفاده از کامپیوتر بیش از چند ساعت در روز می تواند باعث ابتلا به این مشکلات شود. همچنین کیبوردهایی که برای بالا بردن سرعت تایپ استفاده میشوند و استفاده مداوم از موس می تواند باعث صدمه زندن به تاندون ها، عصب ها و بافت های دست شود...

در مراحل اولیه، خستگی، بیحسی و ناراحتی عمومی در محل آسیب دیده احساس می شود. خارش، سردی و بی حسی نیز در دست ها احساس می شود. همچنین ممکن است احساس ناتوانی و هماهنگی در دست ها کنید. حتی ممکن است از فرط درد شب ها از خواب بیدار شوید و قسمت آسیب دیده نیاز به ماساژ دادن پیدا کند. این علائم معمولاً بعد از فعالیت طولانی رخ می دهد و پس از اتمام کار خود به خود برطرف می شود. هرچند در طول زمان ناحیه ی آسیب دیده حساس تر و آسیب پذیرتر میشود و حتی فعالیتی غیر مرتبط با آن ناحیه هم باعث بروز درد در آن شود. اگر این عارضه مورد درمان قرار نگیرد، خیلی زود وخیم تر خواهد شد.

 

بهتر است اگر یکی از این علائم را در خود مشاهده کردید، سریعاً این مسئله را با مشاور پزشکی خود در میان بگذارید. درمان فوری احتمال عوارض وخیم تر را کاهش خواهد داد. بنا بر نواحی آسیب دیده، درمان RSL ترکیبی از درمان ها، حتی شکسته بندی کردن مچ و دست  است. در موارد وخیم تر ممکن است عمل جراحی هم مورد نیاز باشد. نوع درمان و شدت آسیب دیدگی در هر بیمار متفاوت است.

 

راه های بسیاری برای پیشگیری از این آسیب ها وجود دارد. یکی از آن ها این است که مانیتور را دورتر و پایین از محل نشستن خود قرار دهید. صندلی و کیبوردتان باید طوری تنظیم شوند که ران ها و ساعدتان روی هم قرار گیرند. اگر ارتفاع میز مانع این است، بهتر است که کیبورد را روی پایتان قرار دهید.

 

حتماً صاف بنشینید و از غوز کردن پرهیز کنید. نباید طوری بنشینید که نیاز باشد برای دسترسی به کیبورد یا خواندن آنچه روی مانیتور است به جلو خم شوید. هر از چند گاهی کمی جا به جا شوید یا بلند شده و کمی قدم بزنید.

 

یکی از اشتباهات متداول این است که مراقب طریقه ی قرارگیریمان نیستیم، به ویژه قرار گرفتن مچ ها و پشتمان. مچتان نباید هنگام تایپ کردن روی جایی قرار بگیرد یا خم شود. هر از چند گاهی به مچ ها باید استراحت بدهید.

 

یکی دیگر از اشتباهات در رابطه با استفاده از کیبورد هنگامی است که می خواهیم از بعضی دستورها مثلاً ‘CTRL-F’ یا ‘ALT-c’استفاده کنیم. در این مواقع ممکن است بخواهید از یک دست استفاده کرده و انگشتتان را برای تماس با دکمه ی دیگر امتداد بدهید. استفاده ی مداوم و طولانی از این حرکات ممکن است باعث بروز مشکل در دست ها و انگشتانتان شود. حتماً برای تایپ کردن از هر دو دستتان استفاده کنید.

 

برای جلوگیری از مشکلات کمر و پشت، حتماً صاف پشت کامپیوتر بنشینید. اگر لازم بود می توانید از یک بالشتک تکیه گاه هم استفاده کنید. هر از چند گاهی وضعیت نشستن خود را بررسی کنید.

 

هنگام تایپ کردن از فونت مناسب استفاده کنید تا نیازی نباشد که برای خواندن مطالب به جلو خم شوید یا قوز کنید. از رنگ های مناسب نیز استفاده نمایید تا باعث ناراحتی چشمانتان نشود.

 

قرار دادن دستگاه موس نزدیک به کیبورد نیز می تواند از بعضی ناراحتی ها و مشکلات مربوط به گردن و شانه جلوگیری کند.

 

هنگام استفاده از بازی های کامپیوتری نیز رعایت این نکات ضروری است.

 

بالا بردن قدرت و انعطاف بدنی، میزان خستگی بدن را کاهش می دهد. پس همواره ورزش کنید.

 

بعد از اتمام یک روز بلند کاری، در یک وان آب گرم دراز بکشید، یا دوش آب گرم بگیرید. این خستگی شما را از بین خواهد برد.

 

این موارد را برای فرزندانتان نیز رعایت کنید و حتماً به آنها خاطر نشان شوید که این نکات را رعایت کنند تا مشکلی ایجاد نشود .

تفکر سالم.تفکر ناسالم

 

تـفکر غیر عـقلانی به تـفـکری می گویند که در مقایسه با آنچـه در مـغز شنـونـده دریـافـت می شود،  با واقعیت جورنباشد.

 

زمانی می توانید باوری را غیر عقلانی یا غیر منطقی قلمداد کنید که:


واقعیت را تحریف کند (سوء تعبیری از آنچه اتفاق افتاده باشد).
شامل طُرُق غیرمنطقی و غیرعقلانی برای ارزیابی خودتان، دیگران، و دنیای اطرافتان باشد.
شما را از رسیدن به اهدافتان بازدارد.
احساساتی پایدار و اضطراب آور ایجاد کند.
به رفتارهایی منجر شود که به خودتان، دیگران و زندگی به طور کل آسیب وارد کند...

سه مرحله ی تفکر


هر انسانی برای خود مجموعه ای از قوانین و اصول دارد—که معمولاً ناخودآگاه هستند—که تعیین کننده ی واکنش های آنان به زندگی است. وقتی اتفاقی در زندگی یک فرد روی می دهد، فکری که آن فرد در رابطه با آن اتفاق خواهد داشت بستگی به قانون هایی دارد که او ناخودآگاه در ذهن خود ایجاد کرده است.

 

حالا در نظر بگیرید که آن فرد قانونی مثل این را در ذهن داشته باشد: "برای اینکه فردی ارزشمند باشم، باید در همه ی کارهایم موفق شوم." و زمانیکه در یک امتحان شکست بخورد، این اتفاق باتوجه به قانونی که فرد از قبل در ذهن خود داشت، باعث می شود که به چنین نتیجه ای برسد: "من فرد ارزشمندی نیستم." برای تشخیص این قانون های فردی باید از سطح ظاهری افراد فراتر برویم و با ارزش ها و مفاهیم فردی افراد آشنا شویم.

 

1. استنباط


در زندگی روزمره، اتفاقات و موقعیت های مختلفی پیش می آید که مستلزم دو مرحله ی تفکر ماست: استنتاج و ارزیابی. ابتدا، ما حدس می زنیم یا به قولی درمورد آنچه که اتفاق افتاده، استنباط می کنیم که چه اتفاقی افتاده، در حال افتادن است یا خواهد افتاد. استنباط، حالاتی از واقعیت است (یا حداقل آنچه که ما آنرا واقعیت می پنداریم که ممکن است درست یا غلط باشند). استنباط های غیرعقلانی معمولاً شامل تحریفات زیر از واقعیت هستند:

 

الف) تفکر سیاه و سفید: یعنی همه چیز را در حد نهایی ببینی، و هیچ حد وسطی وجود نداشته باشد—خوب یا بد، کامل یا بی مصرف، موفقیت یا شکست، درست یا غلط، اخلاقی یا غیراخلاقی و از این قبیل. این طریقه ی فکری به طریقه ی "همه چیز یا هیچ چیز" هم معروف است.


ب) فیلترینگ: دیدن همه ی بدی های دنیا یا خود و نادیده گرفتن خوبی های آن.


ج) کلی گرایی: وقتی چیزی را در مورد خود یا موقعیت خود ببینید و فکر کنید که همه ی موقعیت ها مشابه آن هستند. مثلاً، "همه چیز خیلی بد پیش می رود" یا "به خاطر این مشکل، من کاملاً شکست خورده ام." یا اینکه باور داشته باشید اتفاقی که یک یا دو بار افتاده، همیشه تکرار خواهد شد. "من همیشه شکست می خورم"، "هیچ کس هیچ موقع نمی تواند من را دوست داشته باشد" و از این قبیل...


د) ذهن خوانی: حدس زدن درمورد آنچه بقیه افراد فکر می کنند. مثلاً "او به عمد به من بی محلی کرد" یا "او از من متنفر است."


ر) پیش گویی: یعنی طوری با مسائل مربوط به آینده برخورد کنید که انگار عین واقعیت هستند نه فقط پیشگویی های شخصی شما. مثلاً "من همیشه افسرده خواهم بود" یا "همه چیز روز به روز بدتر خواهد شد."


س) استدلالات احساسی: یعنی فکر کنیم هر چه احساس ما باشد، واقعیت هم همان خواهد بود. "من احساس می کنم فرد ناکامی هستم، پس باید همچنین کسی شوم"، "اگر من عصبانی هستم، حتماً تو کاری کرده ای که من اینطور شده ام" و از این قبیل...


ص) جنبه ی شخصی دادن به مسائل: یعنی فکر کنیم همه چیز مستقیماً با خود ما در ارتباط است، اما بدون هیچگونه دلیل و مدرکی. "همه دارن به من نگاه می کنند" یا "احتمالاً تقصیر من بود که او ناراحت شد" و از این قبیل...

 

2. ارزیابی


علاوه بر استنباط هایی که ما در مورد حوادث و اتفاقات داریم، فراتر از واقعیت رفته و آنها را برحسب تعریفی که برای ما دارند، ارزیابی می کنیم (ارزش مسائل را بررسی می کنیم). ارزیابی ها گاهی اوقات آگاهانه صورت می گیرند، اما معمولاً پایین تر از هوشیاری هستند. ارزیابی های غیرمنطقی و نامعقول معمولاً شامل موارد زیر است:

 

الف) مصیبت آمیز کردن: مصیبت آمیز کردن دو نوع دارد: یکی "وحشتناک جلوه دادن" که اغراق آمیز کردن نتایجی است که از اتفاقات گذشته، حال و آینده  به دست آورده ایم. یعنی همه چیز را وحشتناک، هولناک، افتضاح، و ناگوار ببینیم، یعنی بدترین چیزی که ممکن بوده اتفاق بیفتد. این وضعیت معمولاً به مرحله ی بعد که "نمی توانم تحمل کنم" نام دارد ختم می شود که در آن فرد قادر به تحمل  آن اتفاقات و موقعیت ها نیست. هر دو نوع باعث می شود فرد احساس بدتری نسبت به مشکلاتش پیدا کند.


ب) درخواست ها (بایدها): یعنی راهی که افراد از بایدهای استبدادگرایانه استفاده می کنند—با این باور که یکسری حوادث خاص باید یا نباید اتفاق بیفتند و آن موقعیت های خاص (مثلاً موفقیت، عشق، یا امثال این) الزاماتی مطلق هستند. این درخواست ها ممکن است به طرف خود فرد یا دیگران متمایل باشد. این را می توان تقریباً هسته ی مرکزی تفکر غیرعقلانی و غیرمنطقی دانست. اگر ما همه ی خواسته ها و نیازهای زندگیمان را به عنوان اولویت نگاه می داشتیم، ممکن بود برای ما دردسرساز شود.


ج) رده بندی انسانها (ارزش گذاری بر مردم): رده بندی انسانها به روند ارزیابی خود فرد (یا کسی دیگر) مرتبط است. به عبارت دیگر، یعنی سعی در تعیین ارزش کلی هر انسان و قضاوت درمورد ارزش آنها. این طرز تفکر شامل کلی گرایی هم می شود. به این صورت که فرد برحسب یک معیار و استاندارد ارزشی، رفتار، خصوصیات و اعمال دیگران را ارزیابی می کند و بعد آن ارزیابی را به طور کلی درمورد خود یا آن فرد به کار می برند. مثلاً، "من کار بدی انجام دادم پس آدم بدی هستم". این طرز تفکر ممکن است منجر به واکنش هایی از قبیل افسردگی، حالت تدافعی پیدا کردن، بزرگ نمایی، دشمنی و کینه شود.

 

3. قانون ها (برای زندگی)


قانون ها، همانطور که قبلاً هم به آن اشاره شد، باورهایی هستند که واکنش ما را نسبت به حوادث و موقعیت های اطراف تعیین می کنند. مفهوم هر اتفاق برای هر کس (یعنی آنطور که او آن را ارزیابی می کند) بستگی به قوانین کلی (قانون هایی درمورد اینکه واقعیت چگونه باید باشد) دارد که در ذهن ناخودآگاه آنهاست. در این قسمت به برخی از این قانون های زندگی اشاره می کنیم:

 

الف) من نیاز به پذیرش و عشق افرادی دارم که برایم مهم هستند—و نباید بگذارم از  جانب کسی با عدم رضایت مواجه شوم.


ب) برای اینکه فرد با ارزشی باشم نباید هیچ اشتباهی مرتکب شوم و باید در همه ی کارهایم موفق باشم.


ج)  مردم باید همیشه کار درست را انجام دهند. وقتی ناعادلانه، زشت، و خودخواهانه رفتار می کنند باید مجازات شوند.


د) همه چیز باید آنطور که من می خواهم پیش رود، در غیر اینصورت زندگی غیر قابل تحمل خواهد شد.


ر) بدبختی و ناراحتی من به دلیل چیزهایی بوده که خارج از کنترل من هستند، پس من نمی توانم کاری برای خوشحال تر و خوشبخت تر شدن انجام دهم.


س) باید نگران چیزهای خطرناک، ناگوار و وحشتناک باشم وگرنه برایم اتفاق می افتند.


ص) اگر از مشکلات، ناخوشایندی ها و مسئولیت های زندگی فرار کنم، شادتر خواهم بود.


ط) هر کسی باید به یک نفر که از خودش قدرتمندتر است تکیه کند.


ع) اتفاقات گذشته ی من به خاطر مشکلاتم بوده اند و هنوز هم روی احساسات و رفتارهای من تاثیر می گذارند.


ف) باید وقتی دیگران مشکلی دارند ناراحت شوم و از ناراحتی آنها غصه بخورم.


ک) نباید به هیچ عنوان دچار ناراحتی و درد شوم—من قادر به تحمل آنها نیستم پس باید تحت هر شرایطی از آنها فرار کنم.


ل) هر مشکل باید یک راه حل ایدآل داشته باشد و وقتی قادر به یافتن آن راه حل نباشیم وضعیت غیر قابل تحمل می شود.

 

یادتان باشد، همه ی این قانون ها زائیده ی افکاری بی ثبات است. به هیچ طریق با واقعیت جور نیستند، به همین دلیل است که وقتی فردی که چنین قوانینی را برای خود در ذهن دارد، وقتی با واقعیت روبه رو می شود دچار ضربه ی احساسی و رفتاری می شوند.

اصول زندگی

 
این یکی از بزرگترین موقعیت هــایــــی است که تا به حال فرصت تـجربه ی آن را داشتــه ام. سعی کنید هر روز آن را بخوانـید. آن را باور کنید، رفتارتان را برحسب گفته های آن تغیـیر دهید و خواهید دید که زندگیتان کاملاً متحول خواهد شد.
 اعتراف می کنم که هر موقعیت و رابطه ای در زندگی مــن، نتیجه ی مستقیم یا غیر مستقیم انتخابهای خـودم بوده است.
 من متوجه شده ام که خـودم خـــالق زنــدگی خودم هستم. و این من هستم که هر روز انتخــاب میکنم که شرایط کنونی خود و رابطه هایم را همانطور که هستند، قبول کنم، یا برای تغییر آن دست به تلاش بزنم...
باور دارم که زندگی ما همان شکلی خواهد بود که ما آن را می بینیم. همه ی آدم ها، مکان ها و اشیاء می توانند، دیدگاهی مثبت یا منفی در ما ایجاد کنند. ما که بیننده هستیم، انتخاب می کنیم که از چه دیدگاهی به آنها بنگریم. و از آنجا که من دوست داشتم همه ی زندگیم سراسر شادی و لذت باشد، انتخاب کردم که از دریچه ی مثبت به همه چیز بنگرم.

سعیم بر این است که هر انتخابم مطابق با بالاترین درجه تصور من از خودم باشد. به جای اینکه سعی کنم دیگران را طوری کنترل کنم که با رفتارها و عادت هایم همنوایی کنند، اجازه می دهم که همانی باشند که واقعاً هستند، و درعوض سعی می کنم که یاد بگیرم چطور عادت های خود را تبدیل به اولویت ها و برتری ها کنم. این تنها راهی است که قادر خواهم بود مزه ی واقعی شادی را بچشم.


می دانم که زندگی بدون توقع و دلبستگی به نتیجه ی کار، بهتر است. با اینکه برای آینده ام برنامه ریزی میکنم، اما چندان دلبستگی به انجام و تکمیل آن برنامه ها ندارم. اگر زندگی من را به مسیری متفاوت با آنچه برنامه ریزی کرده ام بکشاند، باور دارم که به نفع من بوده است.


دوست دارم هر لحظه از هر روز را با همان میزان اشتیاق، عشق و شادی بگذرانم که موقع عشق بازی دارم. همه چیز زندگی، مثل رابطه ی جنسی مشروع، تجربه ای عالی است که باید با به کار بردن همه ی احساسم از آن لذت ببرم.

صداقت یکی از اصلی ترین اصول زندگی است، و سعی می کنم در برخورد با هر انسان، شیء یا موقعیت، با خودم صادق باشم، صادقانه افکار و احساساتم را برای دیگران بیان کنم، هیچوقت دروغ نگویم و کسی را فریب ندهم.


باور دارم که در زندگی باید حساس بود. و در هر موقعیتی و در برخورد با هر کس سعی می کنم طوری رفتار کنم که دوست دارم با من رفتار کنند.


من قادر نیستم در مورد کسی یا موقعیتی قضاوت کنم، چون همه ی حقایق و واقعیت های مربوط به آن را نمی دانم. تجربه ام از هر چیز به اندازه ی رابطه ی من با آن فرد، آن چیز یا آن موقعیت است و این تصویر کامل نخواهد بود. بنابراین، نمی توانم قضاوت کنم که فلان آدم یا فلان چیز خوب است یا بد، درست است یا غلط. همچنین اعتقاد دارم که نباید در مورد خودم هم چندان ناعادلانه و بی رحمانه قضاوت کنم، چون من هم انسانی درحال یادگیری هستم که با تجربه ها و ضعف هایم است که قدرت می گیرم.


اعتقادم این است که دنیا را فقط از دریچه ی اعتقادات، نظرات و استانداردهای خودم می بینم و این ها به هیچ وجه کلی و همگانی نیستند و ممکن است حقیقت نداشته باشند.


تشنه ی علم آموزی و یادگیری هستم و اعتقاد دارم که یادگیری و رشد واقعی فقط از طریق تلاش، تجربه و تمایل به پذیرش افکار و ایده های جدید میسر است.


شیفته ی زندگی کردنم و می دانم که بدنی سالم لازمه ی حفظ کیفیت تجارب زندگی است. از اینرو، ورزش می کنم، خوب غذا می خورم، هوای تازه تنفس می کنم، در مواقع خستگی استراحت میکنم و از جسمم تا حد ممکن مراقبت می کنم. با دیگران با لبخند برخورد می کنم، چون مهربانی جزء ذات ماست. و زیاد می خندم.


به خدا و روح اعتقاد دارم. و باور دارم که اگر روح را وارد زندگی خود کنیم، زندگیمان جنبه ی جادویی پیدا می کند و باعث می شود بتوانم انتخاب های بهتری در زندگی داشته باشم چون باعث می شود به زندگی از جنبه ی معنوی و الهی هم بنگرم.


باور دارم که هر کدام از ما می توانیم به طریقی متفاوت و خاص در دنیا زندگی کنیم. به نوبه ی خودم سعی می کنم همه ی اصولی را که آموخته ام در اختیار سایرین قرار دهم تا آنها هم بتوانند مثل من از آنها استفاده کنند. وقتی به دیگران خدمت می کنم، سرشار از احساس شادی و خوشبختی می شوم.


هدف اصلی زندگی، عشق است. عشق جزئی از وجود ماست، آن چیزی است که از آن خلق شده ایم. همه ی تلاشم را می کنم تا هر آنچه که عشق من را مسدود کرده کنار بزنم. یاد گرفته ام که خودم را دوست داشته باشم و آزادانه عشقم را با دیگران قسمت کنم. عشق بزرگترین اولویت زندگی من است. سعی می کنم هر لحظه از زندگیم را سرشار از عشق و محبت کنم.


اینها اصول زندگی من هستند. البته هنوز کاملاً به همه ی آنها دست نیافته ام، اما در صدد رسیدن به آنها هستم. ممکن است قادر نباشم همه ی آنها را به چنگ آورم ولی شاید شما بتوانید. پس شروع کنید! اصولی که من گفتم را سرمنشاء کارتان قرار دهید اما با پاهای خودتان راه بروید. نترسید....با من همگام شوید. ما در کنار هم قدم برخواهیم داشت اما هرکدام در مسیر خودمان خواهیم بود. وقتی کنار هم راه برویم، می توانیم به هم نگاه کنیم، به هم کمک کنیم و با هم رویاهایمان را تحقق بخشیم!