اغـلب افـراد معـمولاً مشـکلی در پیــدا کردن جنس مخالف ندارند. بیشتر این افراد می توانند دوست یکی از دوستان، هـمـکار و یا فردی باشد که به طور روزمـره او را مـی بینند. پیش از اینکـه رابطه صمیـمی شـود، معــمولاً بـه عنوان دو دوسـت با هـم ارتباط بـرقرار مـی کنند. بـه هــر حال بیشتر افراد قبل از آشنایی با شما در ارتباط هایی قرار گــرفته اند و در زمـان شـروع رابـطـه بـا شـمـا یـا در شــرف تمام کردن ارتباط قبلی هستند و یا به تازگی ارتباط خود را قطع کرده اند.
شما دو نفر وجوه اشتراک بسیار زیادی دارید! برای اولین بار کسی را پیدا کرده اید که علاقه زیادی به شما دارد، از رفتار و گفته هایتان لذت می برد، از کاری که امروز انجام می دهید و حتی برنامه های که برای فردا می ریزید لذت می برد. هر بار که او را ملاقات می کنید لبخندی بر لب دارد که گرمایش به اعماق قلبتان نفوذ می کند. این همان چیزی بوده که شما سال ها در انتظارش بوده اید. توجه کامل و عشق بی حد و اندازه؛
پس از سپری شدن روزها و ماهها متوجه می شوید که او بیشتر دنبال موقعیت هایی می گردد که شما سرتان شلوغ است و اطراف او نیستید، و دنبال این نیست که زمانی را پیدا کند که بتوانید در کنار هم باشید. وقت های با ارزشی که در کنار هم هستید به پایین ترین میزان خود می رسند و تنها زمانی اتفاق می افتند که شما از او تقاضا کرده و بر روی آن پافشاری می کنید.
شما قدری به او مشکوک می شوید و دلتان می خواهد بدانید که وقتی شما آن اطراف نیستید، دقیقاً مشغول انجام چه کاری است. به همین دلیل شروع می کنید به تجسس در این زمینه. یکی از بدترین شک هایتان به حقیقت می پیوندد. یک خیانت مجدد! درست مانند همه زن ها و مرد های دیگر او هم به شما خیانت کرد.
این مسئله چیزی است که من اسم آنرا می گذارم: عشق سوری و الگوهای غلط ارتباطی.
چیزی که در حقیقت رخ می دهد این است که کودک درون شما می ترسد که اگر شما همیشه در صحنه حاضر نباشید، او شما را نادیده گرفته و فراموشتان می کند.
در اعماق وجودتان به سختی می توانید به دیگران اعتماد کنید و تصور می کنید که اگر مرتباً به یادشان نیندازید، آنها فراموش می کنند که باید شما را دوست داشته باشند و به شما عشق بورزند. شما در روابط قبلی خود نیز یک چنین خط مشی را در پیش گرفته بودید و موفق نشده بودید و این بار نیز اشتباه گذشته را تکرار نمودید. در وهله اول باید نگرش خود را نسبت به این موضوع تغییر داده و رفتاری امرانه را در این زمینه در پیش بگیرید.
این امکان وجود دارد که شما در بیان خواسته هایتان قدری جبهه گیری کنید و عصبانیت خود را به سرعت بروز دهید. به سرعت تحمل خود را از دست می دهید و به راحتی از چیزهایی که خوشتان نمی آید ایراد می گیرید. شاید طرف مقابل به هیچ وجه از این کار خوشش نیاید.
همچنین ممکن است که حس حسادت از درجه کم تا زیاد در شما وجود داشته باشد و انتظار داشته باشید که طرف مقابل توجهش را به طور انحصاری معطوف به شما کند. اگر او زمانی سرش شلوغ باشد و وقت کافی نداشته باشد، به سرعت ناراحت و عصبانی می شوید و دلتان می خواهد که یا خودتان به تنهایی مرکز توجه او باشید و یا اصلاً این رابطه وجود نداشته باشد.
نکته ای که در این قسمت وجود دارد این است که شما دوست دارید مورد توجه، و دوست داشتن قرار بگیرید، اما ممکن است طرف مقابل تصور کند که اگر حق انتخاب داشت می توانست شخص دیگری را انتخاب کنند و بدش هم نمی آمد که دور از شما باشد.
ممکن است با احتساب به این امر تصور کنید که شما دارای ترس هایی هستید که با توجه به نظام اعتقادات شخصیتان تصور می کنید که هیچ مرد و زنی قابل اعتماد نیستند. البته برخی از افراد نیز هستند که خیانت در وجودشان شکل گرفته و زمانی هم که به طرف مقابل خود خیانت می کنند، به هیچ وجه احساس گناه نمی کنند و حتی عذر خواهی هم نمی کنند و حتی گاهی اوقات شما را مقصر اصلی کارهای خود می دانند، اما حقیقت اینجاست که مشکل اصلی از مقوله اعتماد سرچشمه می گیرد. بنابراین اگر قرار است که آنها خیانت کنند، چه دلیلی وجود دارد که شما به آنها اعتماد کنید؟ آنها با کارهایشان اثبات می کنند که افراد قابل اعتمادی نیستند بنابراین چه دلیلی وجود دارد که شما به آنها اعتماد کنید؟
این عقاید و افکار دقیقاً به رابطه بعدی شما تعمیم پیدا می کنند. زمانی که با شخص جدیدی ارتباط برقرار می کنید، همان افکار و اندیشه ها و تجاربی که از روابط گذشته خود بدست آورده اید را به رابطه بعدی تعمیم می دهید.
بسیاری از افراد هستند که به طور مکرر از یک رابطه ناموق به رابطه ناموفق بعدی میروند و اصلاً فکر نمی کنند که دلیل شکستشان چه بوده و چگونه می توانند اشتباهات گذشته خود را جبران نمایند. البته برخی از افراد هستند که ظواهر امر را درست میکنند اما این کافی نیست باید سعی کنید که مشکلات را ریشه یابی کرده و باطن مشکلات را حل نمایید.
اما یکی از حقایق تلخ این است که شما خودتان خالق این تجربیات ناخوشایند هستید. شخص مقابل مسائل مربوط به خودش را دارد و از کودکی تا بزرگسالی تجربیات متفاوتی را کسب کرده و به راحتی می تواند وقایع مختلف را در ذهن خود جایگزین کند، اما به هر حال این وظیفه شماست که افرادی را که امکان خیانت در آنها وجود دارد را تشخیص دهید. به طرز صحبت کردنشان دقت کنید و حرکات دست ها و صورتشان را مد نظر قرار دهید. درست مانند یک نفس بد که در غالب یک انسان موقر خود را جلوه می دهد.
اگر در پی آن هستید که خوشحالی، شادکامی و تکامل را به زندگی خود عرضه کنید (و از درد و رنج و ناراحتی ها نجات پیدا کنید) و اگر می خواهید یک ارتباط سالم و رضایت بخش را دنبال کنید، باید از هر رابطه ای که با یک فرد برقرار می کنید، حداقل یک درس بگیرید. اگر به درسی که یاد گرفته اید، عمل کنید، این امکان وجود دارد که دیگر هیچ گاه اشتباهات گذشته در زندگیتان تکرار نشوند.
بنابراین دفعه آینده که ارتباطتان تحت یک چنین شرایطی به اتمام رسید، متعجب نشوید و احساس نکنید که به شما آسیب وارد شده و طرف مقابل به شما خیانت کرده. رابطه فعلی را تمام می کنید و با دانش به این امر که رابطه های این چنینی چه پایانی در بر خواهند داشت، دیگر وارد آنها نمی شوید.
نویسنده: سوده
عـزت نفس بالا یـکی از پشتوانه هـای محـکمی اســت کـه میتواند کـودک را در مقابل چالش های دنیای خـارج استوار سازد. به نظر میرسد کـودکانی که احساس بهـتری نسبت به خودشان دارند، راحت تــر می توانند از پس مشکلات بر بیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مـقاومت می کنند. آنـها بیشتـر لبخند می زنند و از زندگی لذت بیشتری می برند. این نوع کـودکان واقـع گرا هستند و عموماً خوش بین می باشند.
از سوی دیگر کودکانی که دارای عزت نفس پایینی هستند، هر چالش کوچکی میتواند سبب ایجاد استرس، اضطراب و ناامیدی در آنها شود. کودکانی که به خود اعتماد ندارند، به سختی می توانند برای مشکلات خود راه حل های کاربردی پیدا کنند. اغلب افکار منفی نظیر: "من آدم خوبی نیستم" یا "نمی توانم هیچ کاری را به خوبی انجام دهم" به سراغ آنها می آید و سپس به صورت افرادی غیر فعال و افسرده در می آیند. فقط کافی است با یک چالش روبرو شوند، اولین واکنشی که نشان می دهند: "من نمی توانم" است. این مقاله را بخوانید تا ببینید چه نقش مهمی را می توانید در ارتقای عزت نفس سالم در کودکان خود ایفا کنید.
عزت نفس چیست؟
عزت نفس از مجموعه ای از اعتقادات و احساساتی تشکیل می شود که فرد در مورد خود دارد. می توان از آن به عنوان "درک فردی" نیز نام برد؛ اینکه کودک چه واکنشی در برابر محرک های خارجی از خود نشان می دهد، و در برابر مشکلات چه رفتارهایی از خود بروز می دهد.
الگوهای عزت نفس از همان دوره های پایین سنی در افراد شروع به رشد می کند. به عنوان مثال زمانیکه یک خردسال و یا یک کودک نوپا کار مهمی را انجام می دهد، نوعی حس موفقیت در او ایجاد می شود. کودک باید یاد بگیرد که پس از شکست های متوالی باز هم بتواند بدست آوردن موفقیت را تجربه کند. به عنوان مثال باید حتی زمانیکه کودک یاد می گیرد قاشقش را به درستی در دهان قرار بدهد، او را تشویق کنید و به او نگرش "تو می توانی" را آموزش دهید. بدست آوردن موفقیت باید همراه با اسرار و مداومت انجام پذیرد.
زمانیکه کودک از انجام کاری شکست می خورد، تلاش می کند، مجدداً شکست میخورد و باز هم تلاش می کند و نهایتاً به موفقیت دست پیدا می کند، یک ایده کلی در مورد توانایی های خود بدست می آورد. همچنین نگرش هایی در مورد طریقه رفتار کردن با دیگران را بدست آورد. در این مرحله نقش والدین از اهمیت بالایی برخوردار میشود. پدر و مادر باید به کودک کمک کنند تا عزت نفسی سالم و بدور از هر گونه خطا و اشتباه را در او ایجاد کنند.
عزت نفس همچنین می تواند به موجب حس دوست داشتن و دوست داشته شدن نیز ایجاد شود. زمانیکه کودک به یک موفقیت دست پیدا می کند، خوشحال می شود، اما اگر در این شرایط کسی به او ابراز عشق و محبت نکند، احساس عزت نفس پایینی به او دست خواهد داد.
البته کودکی که والدین به اندازه کافی به او ابراز محبت و عشق می کنند، اما در مورد توانایی های خود مطمئن نیست، باز هم ممکن است پیرامون ایجاد ارتقای عزت نفس خود با مشکلاتی مواجه شود. عزت نفس سالم زمانی ایجاد می شود که میان تمام موارد تعادل برقرار شود.
علائم عزت نفس سالم و ناسالم
میزان اعتماد به نفس کودک در طی دورانهای مختلف زندگی با نوعی نوسان روبرو میشود. تجربیات کودک زیاد می شود و درک او نسبت به مسائل مختلف تغییر پیدا میکند به همین دلیل عزت نفس او به طور متناوب در حال تغییر است. این امر می تواند به والدین کمک کند تا نشانه های عزت نفس سالم و ناسالم را درک کنند.
کودکی که با عزت نفس پایین روبرو است هیچ گونه تمایلی به انجام کارهای جدید ندارد. در این شرایط کودک ممکن است دائماً در مورد توانایی های خود نگرش منفی داشته باشد و چیزهایی از این قبیل بگوید: "من نادان هستم" یا "هیچ وقت یاد نمیگیرم که چگونه باید کارها را به درستی انجام دهد" یا "آخرش چه می شود؟ به هر حال که هیچ کس به من اهمیت نمی دهد."
تاب و توان کودک در برابر مشکلات کم می شود به راحتی تسلیم موانع خارجی میشود و همیشه منتظر کسی است که از راه برسد و بار مسئولیت های او را به دوش بکشد. این قبیل کودکان به شدت نسبت به انتقادهای خارجی از خود واکنش منفی نشان می دهند، و به راحتی از خودشان ناامید می شوند. این افراد معمولاً در برابر موانع خارجی به شدت بدبین هستند.
کودکی که دارای عزت نفس سالمی است، از برقراری ارتباط با دیگران لذت می برد. او از قرار گرفتن در در مکان های عمومی و اجتماعی لذت می برد و در عین حال تنهایی نیز به او آرامش می دهد. زمانیکه نوبت به مواجهه با مشکلات و چالش های خارجی می رسد، می تواند به راحتی راه حل های کاربردی و مفید را پیدا کند. به راحتی متوجه کاستی ها می شود و هیچ موقع خود و یا اطرافیانش را زیر سؤال نمی برد. به عنوان مثال به جای اینکه بگوید: "من نادان هستم" می گوید: "من این مطلب را به درستی متوجه نشده بودم." این قبیل کودکان نقاط ضعف و قوت خودشان را به خوبی می شناسند و آنها را می پذیرند. این امر سبب می شود که نوعی نگرش خوش بینانه در آنها ایجاد شود.
چه کمکی از دست والدین بر می آید؟
پدر و مادرها در ارتقای حس عزت نفس کودکان چه نقشی دارند؟ در این قسمت چند راهکار اساسی برای شما ذکر شده که با اتکا به آنها می توانید عزت نفس کودکان خود را ارتقا بخشید.
کمک از منابع تخصصی
اگر احساس می کنید که کودک شما دارای عزت نفس پایینی است، می توانید از موارد حرفه ای و تخصصی کمک بگیرید. مشاور کودک و خانواده می توانند دلایل اصلی این امر را که چرا یک کودک در مورد خود احساس خوبی ندارد، بررسی کند. مشاوره های تخصصی می تواند به کودک کمک کند تا در وهله اول درک واقع بینانه تری از خود داشته باشد و سپس می تواند با شناختی که از خود پیدا می کند قابلیت های فردی خود را ارتقا بخشد. با میزان کمی کمک هر کودک می تواند عزت نفس سالم تری را برای دنبال کردن یک زندگی شادتر، سالم تر و و کامل تر ایجاد کند.
نویسنده: سوده
همانطور که می دانید خانم ها و آقایون به شیوه یکسان با طرف مقابل گفتگو نمیکنند و اصطلاحاً در هنگام مکالمه روی طول موج یکسانی قرار ندارند. خوب این مقوله برای هیچ یک از شما مبحث جدیدی نیست. با این وجود در مقاله ای با نام "آیا می توانیم با هم صحبت کنیم" که در ماه دسامبر در مجله "نسل نو" به چاپ رسید، نگرش های جدیدی پیرامون این مبحث در اختیار خوانندگان قرار گرفت. نویسنده این مقاله "پگی تایلور" با زبانشناس اجتماعی "دبرا تانن" نویسنده کتاب "تو متوجه نمی شوی: خانم ها و آقایون در مکالمه با یکدیگر" مصاحبه کرده است. "تانن" در پی تحقیقات خود به این نتیجه دست پیدا کرده است که تفاوت های بزرگی میان شیوه های گفتگو و بیان نظریات میان خانم ها و آقایون وجود دارد و این امر صرفاً به جنسیت هر گروه بر میگردد.
تانن تحقیقات خود را ابتدا از روی فیلم های کوتاهی که از خانم ها و آقایون گرفته شده بود، شروع کرد. در این آزمایش از گروه های مختلف خانم ها و آقایون درخواست شده بود تا با هم صحبت کنند. این کار برای جنس مذکر کمی سخت بود، اما در عوض خانم ها به راحتی با هم صمیمی شده و به راحتی با هم ارتباط برقرار کرده بودند و نهایتاً هم مشکل کسی را که از همه حادتر بوده، پیدا کرده و همه تلاش کردند تا آنرا حل نمایند؛ اما آقایون مرتباً از این شاخه به آن شاخه می پریدند و بیشتر بر روی زمان تمرکز داشتند تا وقت کاری که از آنها خواسته شده سریع تر به پایان برسد.
تانن مشاهده کرد که:
"برای آقایون، مکالمه به منزله راهی است که می توانند موقعیت خود را برای دیگران به وضوح شرح داده و جای پای خود را تثبیت کنند. آنها از صحبت کردن به عنوان سلاحی برای نشان دادن استقلال خود استفاده می کردند. از سوی دیگر خانم ها از صحبت کردن برای ابراز صمیمت و نزدیکی استفاده می کردند، گفتگو عصاره صمیمیت است و دوست بودن یعنی نشستن در کنار هم و صحبت کردن. برای آقایون انجام فعالیت های متفاوت مرکزیت دارد، نشستن و صحبت کردن نمی تواند بخش اعظم یک دوستی را در برگیرد. پسرها ترجیح می دهند با پسرهایی دوست شوند که با آنها در فعالیت هایی شریک هستند."
از روی همین تجربه ساده به راحتی می توان تشخیص داد که خانم ها و آقایون در هنگام گفتگو با یکدیگر ممکن است دچار مشکل شوند. خانم ها زمانیکه با دوست و یا معشوقه خود صحبت می کنند از او انتظار دوستی و صمیمیت دارند. آقایون از صحبت کردن به این منظور استفاده نمی کنند، به همین دلیل هم هست که هیچ موقع متوجه نمی شوند که چرا خانم ها دائماً حرف می زنند و حرف می زنند و حرف می زنند. این امر سبب می شود که آقایون به مرور زمان نسبت به حرف های خانم ها بی اهمیت شوند. پیرو این امر، تصویر خانم خانه دار بر سر میز صبحانه که با همسر خود صحبت می کند در حالیکه او سرش را در روزنامه فرو برده و تلاش می کند که حواسش را با روزنامه پرت کند به ذهن می آید.
تانن در ادامه اظهار می دارد راههای مختلفی که خانم ها با استفاده از آن سعی در ایجاد صمیمت با دیگران را دارند می تواند مردها را گیج کند. یکی از این شیوه ها "صحبت در مورد مشکلات" است. آنها با خود تصور می کنند که: من مشکلاتم را با تو در میان می گذارم، تو هم مشکلاتت را با من در میان بگذار، و ما می توانیم برای همیشه برای هم دوست های خوبی باقی بمانیم؛ اما آقایون زمانیکه با مشکلی مواجه می شوند، ترجیح می دهند که به جای صحبت کردن در مورد آن، به راه حل بیندیشند. زمانیکه آقایون راه حلی را در مورد مشکلات خانم ها در اختیار آنها قرار میدهند، اغلب خانم ها تصور می کنند که آقا با این کار یا می خواهد مشکل آنها را سطحی جلوه دهد و یا می خواهد او را از سر خودش باز کند.
شاید آقا تصور کند که در حال پشتیبانی و حمایت از اوست چرا که آقایون هیچ گاه در مورد مشکلاتشان با یکدیگر صحبت نمی کنند مگر اینکه به راستی به دنبال راه حلی باشند. به همین دلیل کمتر اتفاق می افتد که متوجه شوند دلیل صحبت کردن خانم ها تمایل به برقراری یک رابطه صمیمانه تر است. به همین دلیل یکی از رایج ترین گلایه هایی که آقایون در مورد خانم ها دارند عبارت است از: "...خانم ها تمام مدت اعتراض می کنند، اما نمی خواهند هیچ کاری در مورد مشکلات خود انجام دهند....ما مردها نمی توانیم متوجه ذات اعتراض های خانم ها بشویم..."
در چنین حالتی خانم ها مشکلات خود را با همسرانشان در میان می گذارند و انتظار دارند که آنها نیز مانند دوست های دخترشان عکس العمل نشان داده و با آنها ابراز همدردی کنند. از سوی دیگر آقایون نیز احساس می کنند که همسرانشان به این دلیل مشکلات را مطرح می کنند که در پی یافتن راه حل هستند. به همین دلیل آقا مشکل را بررسی می کند و در جواب 2 واکنش متفاوت از خود نشان می دهد: 1- یا راه حلی پیشنهاد میکند و یا 2- به آن هیچ اهمیتی نمی دهد، کاری که اغلب مردهای دیگر در برابر مواجهه با مشکلات او انجام می دهند؛ اما زمانیکه می بیند اوضاع به همین منوال پیش می رود و خانم هیچ توجهی به توصیه های او نمی کند، به تدریج کمی گیج میشود و سپس عصبانی شده و به این نتیجه می رسد که خانمش یک کارشناس در زمینه صحبت کردن است. خانم هم تصور می کند که همسرش برای او هیچ اهمیت و ارزشی قائل نیست چراکه با آنها صحبت نمی کنند و بنابراین نمی توانند با هم صمیمی باشند.
خانم ها باید یاد بگیرند که صحبت کردن آقایون بسته به شرایط و موقعیت های مختلف دارد. به برنامه های راز بقا دقت کنید، تنها هدف قوی ترین نر مجموعه، جفت گیری است. به این منظور باید با قوی ترین نر ها مبارزه کند. زمانیکه نر گروه آنقدر بزرگ و قوی شد که توانست قدرت خود را به سایر نرها اثبات کند، آنوقت نقش "بزرگ" قبیله را پیدا می کند. زمانیکه در تمام مبارزه ها به پیروزی رسید، آنوقت می تواند با هر ماده ای که می خواهد جفت گیری کند (و ماده هم تنها با او جفت گیری می کند.)
تانن معتقد است که مردها نیز رفتاری درست مطابق با این امر را دارند. مردها دستور می دهند تا بتوانند موقعیت اجتماعی خود را تثبیت کنند. آنها به این دلیل دستور میدهند که سلطه گری خود را به نمایش بگذارند نه به این خاطر که قصد انجام کاری را دارند. به همین دلیل مردهایی که زیر دست افراد بالاتر هستند، موقعیت خوبی ندارند چرا که مستلزم به انجام اموری هستند که به آنها دیکته می شود.
زمانیکه نوبت به مقوله گفتگو و برقراری ارتباط میان خانم ها و آقایون می رسد، حتماً باید مطلب بالا را نیز در نظر گرفت. خانم ها متوجه نیستند که نپذیرفتن نصایح آقایون می تواند چه مشکلاتی را برای مردها در بر داشته باشد. اگر خانم ها به حرف های همسران خود اعتقادی نداشته و آنها را رعایت نکنند، آقایون جایگاه و موقعیت خود را در یک رابطه از دست رفته می بینند. آقایون اغلب تصور می کنند که خانم ها قصد دست کاری کردن اعتقادات و جایگاه آنها را دارند و می خواهند آنها را به یک پله پایین تر از جایگاه فعلی خودشان بکشانند.
تانن سپس به مبحث ذیل می پردازد:
خانم ها می خواهند آقایون کاری را انجام دهند که آنها انتظار دارند، آنها می خواهند که مردها از انجام این کار لذت ببرند. اگر خانمی تصور کند که همسرش از انجام کاری رنج می برد، سریعاً ادامه کار را لغو خواهد کرد. در عین حال اگر تصور کند که همسرش از او انتظار دارد که کاری را انجام دهد، با تمام وجود این کار را برای خوشحالی او انجام خواهد داد. خانم ها تصور می کنند که این کار نشان دهنده عشق و صمیمت است. اما آقایون معمولاً در برابر انجام کاری که از آنها درخواست می شود، قدری مقاومت به خرج می دهند و به راحتی دست به انجام هر کاری نمی زنند. به هر حال ممکن است که آقایون در خیلی از مواقع مطابق میل همسرشان عمل کنند، اما اگر بخواهند روی مطلبی پافشاری کنند، دیگر هیچ کس نمی تواند آنها را ملزم به انجام کاری نماید.
بر خلاف مکالمات آقایون که نوعی خودمحور انگاری در آنها دیده می شود، خانم ها بیشتر به دنبال یافتن تساوی هستند و سعی می کنند تصمیمی بگیرند که همه به یک اندازه از آن سود ببرند. این نوع نگرش از فواید بیشتری برخوردار است و مطابق با تکنیک های تجاری ژاپنی هاست. کسانی که با شرکت های بزرگ ژاپنی تجارت میکنند، پس از چندی به صورت ناخودآگاه شیوه های برقراری ارتباط خود را تغییر می دهند.
با وجود مطالب ذکر شده ممکن است این استدلال برای برخی از افراد پیش بیاید که شیوه های گفتگوی خانم ها بهتر از آقایون است. هر چند در اکثر مواقع شیوه گفتگو و مکالمه خانم ها از مزایای بیشتری برخورار است، اما تلفیقی از هر دو نگرش می تواند بیشترین فواید رادر بر داشته باشد. آقایون هم با کمی تلاش می توانند مانند خانم ها با سایرین ارتباط برقرار کنند.
خانم ها در مکالمات خود به دنبال ایجاد توافق هستند، توافق یعنی تفکر یکسان، موافقت، و در یک کلمه "یکی" بودن. زمانیکه یک خانم در جمعی از هم نوعان خود تصمیم گیرد راه مخصوص به خودش را انتخاب کند، معمولاً مشکلاتی به وجود می آید و سایر خانم ها از او انتقاد می کنند. چه دلیلی وجود دارد که یک خانم بخواهد خودش را از سایرین جدا کند؟ احساس برتری و تمایز؟ شاید.
به هر حال همه خانم ها همیشه در برهه های مختلف زندگی خود، نوعی تنهایی و دور بودن از دوستان خود را تجربه کرده اند. اگر خانمی بخواهد موفق باشد باید هم از جانب خانواده و از جانب همسر خود مورد پشتیبانی و حمایت قرار بگیرد و کسی نباید به او در راه پیمودن موفقیت سنگ پرتاب کند. این نکته در زندگی فردی و اجتماعی خانم ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد.
در نهایت تانن اشاره می کند که در برقرای ارتباط، خانم ها و آقایون باید تفاوت های ذاتی موجود را در نظر بگیرند، چرا که به هر حال نقطه ای وجود دارد که خانم ها و آقایون می توانند بر سر آن به توافق برسند و یکدیگر را درک کنند. خانم ها نباید سعی کنند که همسران خود را تبدیل به یکی از دوستان دخترشان کنند، چراکه آقایون به هیچ وجه به این شیوه نمی توانند احساس نزدیکی و صمیمت خود را بروز دهند. در مقابل آقایون نیز باید یاد بگیرند که وقتی خانم ها حرف می زنند فقط حرف می زنند و به دنبال تائید گرفتن و یا تعیین جایگاه همسر خود نیستند. با استفاده از این راهکارها می توانند خیلی به هم نزدیک تر بشوند.
پس از مطالعه این مقاله به راحتی می توان درک کرد که دلیل ایجاد مشکل میان خانمها و آقایون چیست. اگر آقایون از خانم ها انتظار نداشته باشند که مطابق میل آنها عمل کنند و خانم ها هم انتظار نداشته باشند که آقایون مانند آنها ارتباط برقرار کنند، هر دو طرف انرژی لازم برای برقراری یک ارتباط سالم را بدست خواهند آورد. اگر خانم ها و آقایون مانند هم بودند آنوفت زندگی خیلی خسته کننده می شد پس– زنده باد تفاوت – یاد گرفتن نحوه زندگی چقدر چالش برانگیز و نشاط آور است!
نویسنده: سوده
کامران و مونا تا مرز طلاق پیش رفته بودند. از ازدواج آنها 12 سال می گذشت ولی متاسفانه به جایی رسیده بودند که به هیچ وجه نمی توانستند با هم ارتباط برقرار کنند و در صورت هر گونه گفتگویی کار آنها به جر و بحث و دعوا کشیده می شد. این مرحله دقیقاً همان جایی است که روانشناسان آنرا به عنوان جدایی عاطفی نام نهاده اند. آنها به راحتی برای روزها با هم صحبت نمی کردند و هیچ کاری هم به کار هم نداشتند.
هر یک از آنها به گوشه خلوت خود پناه می برد و از درون احساس تنهایی می کرد، اما متاسفانه شیوه های ارتباطی آنها ضعیف بود و به هیچ وجه قادر نبودند که احساسات معنوی خود را به یکدیگر انتقال دهند. می توان گفت که آنها اصطلاحاً درگیر یک "جنگ سرد" شده بودند و هر یک از طرفین منتظر بود تا طرف دیگر اولین حرکت را انجام دهد و یخ های موجود را بشکند.
این زوج هم مانند خیلی از زوج های دیگر توانایی رفع و جبران آسیب هایی را در طی یک درگیری به هم وارد می ساختند را نداشتند.
بر اساس تحقیقاتی که در زمنیه ازدواج و خانواده صورت پذیرفته است، پژوهشگران به این نتیجه دست پیدا کرده اند که دعوا و جر و بحث در هرخانواده ای وجود دارد، اما نکته ای که میان زوج های موفق و نا موفق تفاوت ایجاد می کند، توانایی جبران آسیب هایی است که در طی دعواهای خانوادگی به یکدیگر وارد می آورند.
هر دو طرف باید این توانایی را داشته باشند که اشتباهات خود را جبران کنند و اگر کار نادرستی انجام داده باشند، عذر خواهی کرده و اصطلاحاً از دل همسر خود در بیاورند.
به هر حال انسان ها جایز الخطا هستند و این امکان وجود دارد که در روابط خود به دلایل مختلف دچار اشتباهاتی شوند. ممکن است روز بدی را سپری کرده باشند، تحت فشار و استرس بی سابقه ای قرار گرفته باشند، و یا دچار سوء تفاهم شده و قضاوت نادرستی داشته باشند.
به جای اینکه از نظر عاطفی ارتباط خود را با طرف مقابل قطع کنید و همچنان عصبانی باقی بمانید، اگر احساس می کنید که تا حدی مقصر هستید، سعی کنید اشتباه خود را جبران نمایید.
و اگر هم فردی هستید که مورد آسیب و لطمه قرار گرفته اید، باید سعی کنید راهی را پیدا کنید که بتوانید عذر طرف مقابل را قبول کرده و از خطای آنها گذشت کنید. باید متوجه شوید که قصد طرف مقابل صرفاً بهبود شرایط است.
1- عذر خواهی کنید
عذر خواهی صادقانه و صمیمانه معجزه می کند. به ویژه اگر جزء افرادی باشید که معمولاً به سختی قبول می کنند که اشتباه کرده اند.
می توانید چیزهایی از این قبیل بگویید: متاسفم، عذر می خواهم، کاری که انجام دادم واقعاً احمقانه بود، نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده بود.
2- عواطف خود را با او در میان بگذارید
صادق باشید و احساساتی که باعث ایجاد عصبانیت در شما شده است را با طرف مقابل در میان بگذارید. از ترس ها، ناراحتی ها و ناامنی های خود با او حرف بزنید. زمانیکه شریک زندگیتان از احساسات درونیتان اطلاع پیدا کند، خیلی راحت تر میتواند با شما ارتباط برقرار کند تا اینکه فقط شاهد عصبانیتتان باشد.
در میان گذاشتن چیزهایی که در قلب و ذهنتان می گذرد، می تواند اختلاف زیادی را در بهبود رابطه ایجاد کرده و نزدیکی و صمیمت بیشتری را میان شما ایجاد کند.
می توانید بگویید: زمانیکه عصبانی می شوم واقعاً نگران دخترمان می شوم. نمیخواهم اذیتت کنم، فقط نمی دانم چرا یکمرتبه خونسردی خودم را از دست میدهم.
3- با نگرش همسرتان آشنا شوید
حتماً لازم نیست دیدگاههای او را تمام و کمال بپذیرید، فقط کافی است از آنها اطلاع داشته باشید تا در زمان بروز مشکل، با فشار و تعارض کمتری روبرو شوید. با این کار همسرتان متوجه می شود که به او اهمیت می دهید و به حرف هایش گوش میکنید. با این کار می توانید مشکلات را از دیدگاه آنها نیز تحلیل و بررسی کرده و با آنها اظهار همدردی و همفکری کنید.
می توانید بگویید: متوجه می شوم تو چه می گویی، منظورت را گرفتم، من تا کنون به قضیه اینطوری نگاه نکرده بودم.
4- مسئولیت قسمتی از اشتباهاتتان را به گردن بگیرید
کمتر اتفاق می افتد که در یک درگیری یکی از طرفین 100% مقصر باشد. همه جر و بحث ها مانند یک رقص دو نفره است که هر کدام از طرفین با حرکات متعدد در آن شرکت میکنند. عدم توانایی در قبول مسئولیت، حقیقتاً فرو رفتن در لاک تدافعی است و هیچ مشکلی را حل نمی کند.
می توانید بگویید: من نباید یک چنین کاری را انجام می دادم، من فکر می کنم هر دو نفرمان مقصر هستیم و به جر و بحث ها دامن زدیم، متوجه می شوم که چرا یک چنین واکنشی نسبت به من نشان دادی.
5- به توافق برسید
به جای اینکه بیایید و در مورد اختلافات گذشته خود با هم بحث کنید، بر روی مشکلی که به تازگی برایتان اتفاق افتاده تمرکز کنید و سعی کنید که آنرا حل نمایید. به عنوان مثال شاید شیوه های تربیتی شما دو نفر متفاوت باشد، اما بر روی این مسئله که باید فرزندان سالمی را تربیت کرده و تحویل جامعه دهید با هم به توافق می رسید.
می توانید بگویید: ما هدف مشترکی داریم، شاید بر روی تکنیک های به کار گرفته شده با هم توافق نداشته باشیم اما هر دو به دنبال یک نتیجه هستیم.
6- قول بدهید که رفتارتان را عوض می کنید
متاسفم اما اگر دائماً بخواهید رفتارهای زننده خود را تکرار کنید، کار به جایی نمیبرید. باید رفتار خود را تغییر دهید که طرف مقابل بتواند قبول کند که شما در شرف تغییر کردن هستید.
چیزهایی از این قبیل بگویید: از این به بعد قول می دهم که نیم ساعت زودتر از خواب بلند شوم، اگر خواستم دیر بیایم حتماً زنگ می زنم و اطلاع می دهم، از این به بعد در میهمانی ها در خوردن نوشیدنی زیاده روی نمی کنم.
نویسنده: سوده
رویکرد اولیه برقراری ارتباط با جنس مخالف عبارت است از پیدا کردن شریکی مناسب که خصوصیاتی منطبق با معیارهای شخصی فرد داشته باشد؛ از اینرو می توان اظهار داشت که شیوه و تکنیک های به کار گرفته شده به این مضمون از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می باشند. هنگامیکه نوبت به انجام یک چنین کاری می رسد، . تعداد بسیار زیادی از افراد عموماً دست پاچه شده و دچار استرس می شوند. این کار هنر است و همانطور که می دانید هر هنری آموختنی است. در این مقاله قصد داریم تا شما را با نکات قابل توجهی پیرامون این مطلب آشنا کنیم؛
مراحل
1- توقع خود را پایین بیاورید. این کار می تواند جالب و سرگرم کننده باشد به شرطی که شما همه چیز را بیش از اندازه جدی نگیرید. بیشتر اوقات ممکن است شما برای مدت زمان کوتاهی با اشخاصی ارتباط برقرار کنید اما پس از چندی دیگر هیچ وقت آنها را مجدداً ملاقات نکنید. اگر هر دفعه ای که با شخصی ارتباط برقرار می کنید، انتظار داشته باشید نهایتاً با او ازدواج کنید، در زندگی خود قطعاً به بن بست می رسید و دچار افسردگی خواهید شد.
2- خود را دست یافتنی نشان دهید. راحت باشید و لبخند بزنید. با حرکات بدن و ژست هایی که می گیرد به طرف مقابل نشان دهید که فرد جالب و خوش مشربی هستید و از اعتماد به نفس بالایی نیز برخوردار می باشید. هیچ چیزی برای عصبانی کردن شما وجود ندارد.
3- مفهوم حرکات بدنی فرد مقابل را دریابید. آیا طرف مقابل خودش را دست یافتنی نشان می دهد؟ آیا احساس می کنید که به شما علاقه دارد؟ به مجرد اینکه شما فردی را می بینید که قصد برقراری ارتباط با او را دارید، باید کوچکترین حرکات بدنی او را مد نظر قرار دهید. زمان برقراری ارتباط به راحتی از روی ژست هایی که فرد به خود می گیرد می توانید تشخیص دهید که قصد برقراری ارتباط با شما را دارد یا خیر. همه ما به طور ذاتی این قابلیت را داریم که مفهوم حرکات بدنی را درک کنیم، البته در عین حال این احتمال هم وجود دارد که اشتباه کنیم، پس دقت کنید و عجله به خرج ندهید. اگر حرکتی را مشاهده کردید که نشان می داد طرف مقابل به شما علاقمند است، دنبال حرکت دیگری باشید که این حدس را به یقین تبدیل کند.
4- ارتباط چشمی برقرار کنید؛ اما نه برای مدت زمانی بیش از یکی دو ثانیه. به کسی خیره نشوید. فقط یک نگاه لحظه ای کنید تا شخص متوجه شود که با چشم هایتان به او لبخند می زنید و سپس به آرامی نگاه خود را از او دور کنید. اگر مجدداً نگاه کردید و متوجه شدید که او نیز به چشم های شما نگاه می کند، می توانید نتیجه بگیرید که او هم به شما علاقمند است.
5- سر صحبت را باز کنید. اگر به درستی او را نمی شناسید، می توانید مکالمه کوچکی را آغاز کنید. بد نیست از جمله های پرسشی ساده شروع کنید: "امروز روز خوبی است، نه؟" مهم نیست چه می گویید، به هر حال شما که به دنبال جواب درست برای سوال خود نیستید، فقط می خواهید عکس العمل طرف مقابل را ارزیابی کنید، اگر پاسخ مثبتی به سوال شما داد، می توانید گفتگو را ادامه دهید. اگر با روی خوش به سوال شما پاسخ نداد، می توانید نتیجه گیری کنید که او تمایلی به برقراری ارتباط با شما ندارد. از نکات مهمی که باید به یاد داشته باشید این است که در مورد مسائل خصوصی و شخصی سوال نپرسید. در مورد محیطی که در آن هستید، فیلمی که دیشب از تلویزیون پخش شده و چیزهایی از این قبیل حرف بزنید، اما بیش از اندازه از خودتان تعریف نکنید و از طرف مقابل نیز سوالات شخصی نپرسید.
6- به تدریج اطلاعات شخصی را به صورت دوجانبه رد و بدل کنید. زمانیکه گفتگوی ابتدایی شما با موفقیت پیش رفت، می توانید اطلاعات خصوصی کوچکی را در مورد خودتان دریافت و ارسال نمایید. به عنوان مثال شغل شما چیست؟ و همچنین می توانید خودتان را معرفی کنید تا به این ترتیب نام شخص مقابل را نیز پرسیده باشید. به همین منوال پیش بروید و هر اطلاعات شخصی که طرف مقابل در اختیار شما قرار داد شما نیز همان اطلاعات را در مورد خود به او بدهید، همچنین می توانید اطلاعات بیشتری نیز در اختیار او قرار دهید. به عنوان مثال اگر با خانمی ارتباط برقرار کردید و او به شما گفت که در کلاس های تابستانی شرکت می کند، شما هم می توانید به او بگویید که در کلاس های مشابه شرکت می کنید و بعد هم در این مورد که چه کلاسی را برداشته اید و چه کلاسی سرگرم کننده تر است با هم صحبت کنید. با استفاده از این روش صمیمیت میان شما با گذشت زمان بیشتر می شود. در هر صورت کاملاً طبیعی است که شما دوست ندارید اطلاعات شخصی زیادی را در اختیار او قرار دهید و ممکن است که او هم یک چنین حسی را نسبت به شما داشته باشد.
7- به او توجه کامل داشته باشید؛ اگر لطیفه ای تعریف کرد، لبخند بزنید، به داستان ها و خاطراتی که تعریف می کند، گوش دهید و اجازه ندهید وقایعی که در اطراف شما در حال وقوع می باشند، حواس شما را پرت کنند. به هر حال بیش از اینکه خودتان را فرد جذابی جلوه دهید، باید نشان دهید که جذب طرف مقابل شده اید و می بایست کاری کنید که گفتگو به پایان نرسد. در برقراری یک ارتباط موفق، شنونده خوب بودن، خیلی مهم تر از گوینده خوب بودن است.
8- از ژست های فیزیکی برای نمایش نیات خود استفاده کنید. اگر همه چیز به خوبی پیش رفت باید به واسطه حرکات بدنی به او نشان دهید که قصد برقراری ارتباط عاطفی را دارید. به عنوان مثال اگر در حال رد شدن از خیابان هستید او را همراهی کنید و یا زمانیکه می خواهید جهت حرکت را به آنها نشان دهید، به آرامی آنها را به سمت مسیر دلخواه هدایت کنید. این کار می تواند به شما اجازه دهد تا وارد حریم خصوصی شخص مورد نظر بشوید. البته به طور کلی خانم ها هیچ گاه زودتر از آقایون موارد ذکر شده را انجام نمی دهند و برخی از خانم ها هم اگر مردی سریعاً وارد حریم خصوصی آنها شود، احساس خوبی پیدا نمی کنند. به هر حال تحت هر شرایطی باید جانب احتیاط را رعایت کنید و اگر تصور کردید که شخص احساس راحتی نمی کند، این کار را متوقف نمایید.
9- اتمام کار. در اکثر موارد انجام چنین کاری هیچ گونه لطمه و ضرری را در بر نخواهد داشت. ممکن است گاهی اوقات دیگر هیچ گاه تمایلی به ملاقات مجدد فرد نداشته باشید و مواقعی هم پیش می آیند که علاقه بسیار زیادی به طرف پیدا می کنید و حتی کارتان تا ازدواج هم پیش می رود. به هر حال لازم نیست از همین حالا نگران مشکلات عروسی باشید! جسارت داشته باشید و اگر می خواهید فرد را دوباره ملاقات کنید، او را در جریان قرار دهید. می توانید تلفن رد و بدل کنید و اگر تمایل داشتید قرار ملاقات بعدی را نیز تنظیم کنید. اگر احساس کردید که طرف مقابل تمایلی به انجام این کار ندارد، بیش از اندازه پافشاری نکنید. همیشه یک خانم و یا آقای دیگر وجود دارد که خواستار برقراری ارتباط با شما باشد.
نکات مهم
اخطار
هر چند شوخ طبعی یک از بهترین راههای برقراری ارتباط می باشد، اما سعی نکنید از شوخی هایی استفاده کنید که طرف مقابل را ناراحت می کند. هر چند در این موقع تمام جوک های زشت به ذهن فرد خطور می کنند، اما از بیان آنها باید خودداری کنید چراکه موجبات ناراحتی شخص مقابل را فراهم می آورند، و باعث می شوند او سکوت اختیار کند و نهایتاً شما را نیز از گفته خودتان پشیمان می کنند.
نویسنده: سوده
اگر شما به مرد زندگیتان بگویید که: "عزیزم ما باید در مورد رابطه مان با هم کمی بیشتر صحبت کنیم" تصور می کنید چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما پاسخی به این شرح را در ذهن خود تصور می کنید:" فکر نمی کردم هیچ موقع یک چنین تقاضایی از من داشته باشی، من هم می خواستم به هر ترتیبی که شده احساساتم را با تو در میان بگذارم و در عین حال تمایل دارم که با خواسته های تو نیز آشنا شوم و ببینم که دلت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار خود ایجاد کنم" به شما اطمینان می دهم خوشبخت ترین زوجی هستید که در دنیا یافت می شود و در این مورد هم هیچ گونه شکی به دل راه ندهید.
زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید معمولاً آقایون تمایلی به انجام این کار از خود نشان نمی دهند، در لاک دفاعی فرو می روند، و اکثر آنها تصور می کنند که خانم قصد دارد آنها را به خاط رگناهی که مرتکب نشده اند، مجازات کند.
به طور حتم شما هم تا کنون شاهد یک چنین مشاجراتی بوده اید. هم خانم و هم آقا هر دو حرف هایشان را از بر هستند و همیشه جریان خیلی بد تر از آنچه که انتظارش را دارید به پایان می رسد. به همین خاطر هیچ شکی وجود ندارد که چرا آقایون از این چند کلمه بیش از هر چیزی وحشت دارند: "عزیزم باید صحبت کنیم"
ما در جلسات مشاوره ای که داشتیم از خانم های بسیار زیادی سوال می کردیم که در گذشته چگونه با همسران خود ارتباط برقرار می کردند. اغلب آنها چیز هایی از این قبیل در جواب به ما تحویل می دادند: "این کار به هیچ شیوه ای جواب نمی دهد، آقایون هیچ گاه توانایی برقررای ارتباط را ندارند، به سرعت عصبانی می شوند، و صبر و شکیبایی خود را از دست می دهند. به هیچ وجه علاقه ای به انجام این کار از خود نشان نمی دهند."
به هر حال به نظر می رسد زمانیکه صحبت از "گفتگو در مورد روابط زناشویی" به میان می آید آقایون تصور می کنند چیزهایی را می دانند که خانم ها از آن بی اطلاع هستند. تحقیقات و بررسی های 50 ساله ما حاکی از این امر هستند که بدون در نظر گرفتن اینکه شما از گفتگو با همسرتان چه هدفی داشته باشید، اما به هر حال احتمال بروز اشتباهاتی وجود دارند که می توانند رابطه را از آن چیزی که هست بدتر کرده و بر مشکلات شما بیفزایند.
درون هر مشاجره ای نوعی از هم گسیختگی وجود دارد
این امر هیچ ارتباطی به عدم علاقه همسرتان و یا اینکه دارای مهارت های بالای ارتباطی نمی باشد، ندارد.
خانم ها تنها به این دلیل می خواهند در مورد ارتباط خود صحبت کنند چرا که احساس عصبانیت می کنند و با انجام دادن این کار تنها سعی بر این دارند که احساس بهتری را در خود ایجاد نمایند. از سوی دیگر آقایون تمایلی به صحبت کردن ندارند چراکه حرف زدن هیچ یک از احساسات آنها را بهتر نمی کند. در حقیقت میتوان اظهار داشت که حتی در برخی موارد انجام این کار می تواند حال آنها را بدتر هم بکند. به هر حال چه خانم موفق شود او را واردار به حرف زدن کند چه نتواند این کار را انجام دهد، نوعی عدم ارتباط صحیح و از هم گسیختگی میان آنها برقرار خواهد شد.
به هر حال با شروع هر گونه مشاجره ای باید در انتظار نوعی ناامیدی، یاس ، تنفر و رنجش باشیم. گاهی اوقات کار به جایی می رسد که طرفین ترجیح می دهند اصلاً در یک چنین رابطه ای قرار نگیرند.
استرس مزمنی که باعث می شود در همه حال خانم ها و آقایون احساس دور شدن از یکدیگر را تجربه کنند از نحوه برخورد آنها در مقابل احساسات مختلف از جمله ترس و خجالت نشات می گیرد. این تفاوت فاحش میان جنس مذکر و مونث، از همان ابتدای تولد به وضوح قابل مشاهده می باشد.
اما یکی از مسائل دیگری که می تواند افراد را بر سر دو راهی قرار دهد این است که "آیا در مشاجرات واقعاً در مورد ارتباط حرفی به میان می آید یا خیر؟" علاوه بر اینکه خانم ها به این دلیل گفتگو می کنند که احساس یاس و نامیدی دارند، می توان به این نکته هم اشاره کرد که در کنار این ناامیدی نوعی حس اضطراب و ترس نیز به آنها دست می دهد.
از عمده دلایلی که آقایون هیچگونه تمایلی به گفتگو در مورد مسائل و مشکلات خانوادگی با همسران خود ندارند این است که احساس ناامیدی و پشیمانی خانم سبب می شود که احساس کنند شکست خورده اند و نتوانسته اند نیازهای خانم را به درستی برآورده سازند. اگر بخواهیم کمی عمقی تر به این مسئله فکر کنیم باید بگوییم که نوعی حس خجالت به آنها دست می دهد. احساس خجالت آقا آنقدر زیاد است که به او اجازه نمی دهد ترس خانمش را مشاهده کند. ترس خانم هم به او اجازه نمی دهد که خجالت آقا را درک کند.
در یک چنین شرایطی هر دو طرف سعی می کنند تا با اتکا به شیوه های غلط به از بین بردن احساسات خود دست بزنند. دسته ای صحبت می کنند و دسته ای دیگر از انجام این کار امتناع می ورزند. به این ترتیب مشکلات جدی تر شده و هر دو طرف قلب همدیگر را می شکنند و همدیگر را ناامید می کنند.
اگر هر یک از شما کار اشتباهی انجام دهد، این احتمال وجود دارد که رابطه از هم پاشیده شود. باید خجالت و ترس را بشناسید و نحوه صحیح کنترل آنها را یاد بگیرید. باید نقاط آسیب پذیر شخصیت یکدیگر را به درستی درک کنید و ببینید که چگونه میتوانید آنها را مهار نمایید. این امر نگرش شما را نسبت به زندگی بهبود می بخشد و می توانید با دید بازتر ابعاد مشکلات را در نظر گرفته و در صورت نیاز خودتان را جای همسرتان بگذارید. با این کار می توانید میان خود و طرف مقابل محبت و صمیمیتی را ایجاد نمایید که با الفاظ و کلمات نمی توان آنرا تشریح کرد.
همه چیز به توانایی شما در ایجاد پیوند بستگی دارد
آمارهایی که این روزه از طلاق به دست آمده، حاکی از این امر است که دلیل جدایی بسیاری از زوجین از هم گسیختگی احساسی است. 80 درصد افرادی که از همسران خود جدا شده اند، می گویند: "از نظر احساسی از هم دور شده بودیم." واقعاً جای تاسف است.
دوست شدن با خانم های دیگر نمی تواند برای یک خانم دردی را دوا کند، او نیاز دارد تا ارتباط محکم تری را با همسر خودش برقرار کند. بسیاری از تلاش هایی که برای بهبود روابط انجام می شود با شکست مواجه می شود چرا که آنها نمی توانند با گفتگو مشکلی را حل نمایند به این دلیل که از نظر عاطفی از هم دور شده اند.
زوج ها به این دلیل که نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند، از هم دور نمی شوند، بلکه چون از هم دور می شوند و از نظر احساسی پیوندی با هم ندارند نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند. در آغاز زمانیکه احساس می کند با هم پیوند دارند به راحتی می توانند ارتباط برقرا کرده و حرف هایشان را به هم بزنند، و به راحتی برای ساعت ها با هم صحبت می کنند. مشکل از زمانی شروع می شود که او احساسات درونی خود را با همسرش در میان می گذرد اما همسرش به او هیچ توجهی نکرده و به او اهمیت نمی دهد.
خانم به این دلیل عاشق آقا شده بود چرا که احساس می کرد او را از نظر احساسی درک می کند همین امر هم سبب می شد که تمام احساسات منفی اش را فراموش کند و بر ترس هایش غلبه کند. خانم هم با کارهایش باعث می شود که آقا احساس کند یک حامی، پشتیبان و عاشق بی چون و چراست. خانم به او ایمان داشته.
به هر حال در زمان بروز یک چنین مشکلی هر دو طرف باید کاری کنند که صمیمت گذشته مجدداً در رابطه آنها ایجاد شده و پیوندهای از هم گسیخته دوباره محکم شوند. زمانی که به آخرین حد صمیمت برسند، لحظه ای است که نمی توان آنرا در غالب لغات و کلمات گنجاند.
نویسنده: سوده
باید بدانید که از ارتباطات خود چه می خواهید، بعد هم با اطمینان خاطر و اعتماد به نفس کامل ادامه راه را بپیمایید. باید نیازها و خواست های خود را به صورت دو جانبه با یکدیگر در میان بگذارید.
روابط مشترک میان یک خانم و آقا زمانی به بن بست می رسد که هر یک از طرفین از پاسخگویی به نیازهای طرف مقابل خود باز بمانند. برای پیشبرد روابط و بهبود آن باید به نیازهای یکدیگر توجه کنید.
همچنین باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که در طول زمان نیازهای افراد تغییر پیدا می کند و باید نسبت به تغییراتی که در نیازهای همسرتان ایجاد می شود حساس باشید و همچنین نسبت به نیازهای خود هم آگاهی کامل داشته باشید. در مورد تغییراتی که روی می دهند با هم صحبت کنید و ببینید که چه تاثیری را بر روی زندگی مشترکتان می گذارند. افراد سالم کسانی هستند که می توانند با یکدیگر رابطه سالم برقرار کرده و گفتگو کنند.
معمولاً رابطه سالم و شاد تنها میان افراد سالم و شاد ایجاد می شود. اینگونه افراد حتی قبل از اینکه وارد یک رابطه عاشقانه نیز بشوند، افراد سالمی هستند. آنها در ابتدا به تنهایی شاد هستند و زمانیکه در کنار فرد دیگری قرار بگیرند نیز می توانند او را نیز شاد کنند.
کاملاً طبیعی است که لیستی از کلیه خصوصیاتی که ترجیح می دهید همسرتان داشته باشد، تهیه کنید. احتیاط کنید، و انعطاف پذیر باشید. بدانید که در چه شرایطی باید مصالحه و سازش کنید و زمانیکه می بینید هیچ جایی برای سازش وجود ندارد، باید مرز و محدوده روابط خود را معین کرده و روی حرف های خود بایستید.
باید ببینید که با اتکا به چه چیزهایی می توانید رابطه خود را ارتقا بخشیده و شادی و شادکامی را به آن وارد کنید. باید بدانید که چه چیز می تواند لذت و خوشی را به رابطه شما وارد کند سپس در مورد آن نیازها و خواست ها با شریک خود صحبت کنید.
خیلی ساده است که عاشق هر کسی که بر سر راه شما سبز می شود بشوید؛ اما متاسفانه اگر این کار را انجام دهید مجبور می شوید با کسانی زندگی کنید که ارزش هایشان با شما همخوانی ندارد و مواردی که در زندگی برای شما اهمیت دارد در نظر آنها از هیچ گونه ارزشی برخوردار نمی باشند. تحت این شرایط نظرهای شما دو نفر با هم هیچ گونه هماهنگی ندارد و به ندرت اتفاق می افتد که بر سر مسائل مختلف با هم به توافق برسید. به همین دلیل هیچ یک از طرفین حاضر نیست که برای پذیرش کم و کاستی های طرف مقابل با او مصالحه کند. خیلی پیش از اینکه وارد یک چنین رابطه ای شوید، می توانید شکست خود را پیش بینی کنید. سعی کنید که پیش از انجام هر کاری نیازهای خود را در نظر بگیرید و این کار را به صورت مکرر انجام دهید.
باید به خاطر داشته باشید که همیشه در یک رابطه دو نفر وجود دارند، و هر دو نفر در هر زمان باید برای بهبود رابطه تلاش کنند. اولین گام در راه بهبود رابطه این است که پیش از هر اقدامی نیازهای خود را تعیین کنید. این کار هم به شما و هم به شریک زندگیتان کمک می کند که بفهمید چه نوع عشقی را از رابطه خود انتظار دارید. این امر به شما کمک می کند تا روابط خود را با انرژی بیشتری در پیش بگیرید.
البته عمق این مطلب تنها به خواسته های شما از رابطه محدود نمی شود. همانطور که قبلاً هم در کتاب خود به آن اشاره کردم: "اولین کتاب در مورد راه و رسم زندگی" دانستن یک مورد قابل توجه و عمل نکردن به آن هیچ تغییری را در زندگی افراد ایجاد نمی کند، بلکه هر زمانی که به آن عمل کردید آنوقت می توانید انتظار تغییر و تحول در زندگی خود را داشته باشید.
زمانی در روابط خود می توانیم به یک عشق بی قید و شرط دست پیدا کنیم که در وهله اول بدانیم چه می خواهیم و در مرحله بعدی تمام تلاش خود را برای اعمال آن به کار گیریم. هیچ گاه نباید بنشینید، دست روی دست هم بگذارید و هر چیزی که در زندگی برایتان اتفاق افتاده را بپذیرید و تصور کنید که از دستتان هیچ کاری بر نمی آید که در مورد آن انجام دهید.
احساس مسئولیت در روابط رمانتیک نیز یکی دیگر از موارد مهم در رسیدن به موفقیت در روابط به شمار می رود. من خودم به شخصه دست روی دست گذاشتن را امتحان کرده ام و از آن هیچ نتیجه ای نگرفته ام.
همانطور که خودتان هم می دانید باید به رابطه خود ادامه دهید. این شما هستید که رابطه را می سازید.
شما به درستی می دانید که برای بهبود رابطه چه کارهایی را باید انجام دهید. هر چیزی که در موردش فکر میکنید در رفتار و اعمالتان جلوه گر خواهد شد و در گفتارتان نیز آثار آن پدیدار خواهد شد.
زمانیکه انتظار دارید یک رابطه سالم، و عاشقانه داشته باشید و هر کاری را که از دستتان بر می آید برای آن انجام دهید، مطمئن باشید که هر چیزی که انتظارش را دارید بدست خواهید آورد. به هر حال همه چیز به شرایط موجود بستگی دارد، گاهی اوقات همه چیز خوب پیش می رود و گاهی آنطور که باید و شاید از آب در نمی آید.
من معتقدم که ارتباط زمانی موفق است که هر دو طرف برای بهبود آن تلاش کنند. در مراحل ابتدایی دو نفر باید سعی کنند که شک و تردید های خود را کنار بگذارند، و انتظارات خود را به کمترین میزان ممکن کاهش دهند.
اگر شما شک و تردید زیادی دارید، پس اصلاً دلیل این امر که می خواهید وارد یک رابطه شوید، چه چیزی میتواند باشد؟ البته پاسخ های بسیار زیادی می توان به این سوال داد، اما من تصور نمی کنم که پاسخ های قانع کننده زیادی برای آن وجود داشته باشد. هیچ یک از پاسخ ها نمی توانند قانع کننده باشند و یک عشق سالم را به تصویر بکشند.
برای اینکه بتوانید در روابط خود به موفقیت دست پیدا کنید باید بدانید که چه چیزهای موجبات خوشحال و همچنین ناراحتی شما را فراهم می آورند .
نویسنده: سوده
از اولین بوسه تا دوران پیری، همه زوج ها شاهد دورانی از سکوت و اندوه در روابط خود هستند، و این امکان وجود دارد که در طول زمان گاهی از نظر احساسی و یا حتی فیزیکی برای مدتی یکدیگر را ترک کنند.
رشد احساسی یک امر کاملاً فردی است و اصلاً ساده نمی باشد. برای ایجاد و نگه داشتن هارمونی در رابطه، هر یک از طرفین باید در برابر تغییر نیازهای یکدیگر انعطاف پذیر باشند و با این کار موجبات رشد رابطه را نیز فراهم آورند.
یک رابطه طولانی مدت بر اساس همدلی، احترام، و عشق حقیقی نشات می گیرد و این خصوصیات را باید در طول زمان و با اتکا به شیوه های مختلف به طرف مقابل نشان دهید. با این کار ارتباط شما ارزش بالاتری پیدا می کند.
در رابطه باید نوآوری داشته باشید، به طرف مقابل احترام بگذارید و ارتباط خود را با او مستحکم تر نمایید.
برای نجات دادن رابطه خود از رویارویی با بن بست احساسی، می توانید راهکارهای زیر را به کار بندید.
1- از همسر خود تست حقیقت بگیرید
پیش از اینکه هر کاری برای محکم تر کردن روابط انجام دهید، ابتدا از خودتان سوال کنید که آیا این رابطه برای شما مناسب است، و آیا طرف مقابل به درد زندگی با شما میخورد یا خیر. باید پاسخ های ابتدایی را به درستی در ذهن داشته باشید. اگر احساس می کنید که شریک زندگیتان به اندازه کافی برایتان ارزشمند نیست، شاید بهتر باشد که نگاه مجددی بر روی شریک خود داشته باشید. این امکان وجود دارد که فرد مناسبی را انتخاب نکرده باشید.
2- به منحصر بفرد بودن ارتباطتان توجه کنید
با وجود این پتانسیل می توانید از لحظه لحظه ارتباطتان بیشترین لذت را ببرید.
برای خصوصیات منحصر بفرد شریک زندگیتان ارزش و احترام قائل باشید، این امر سبب ایجاد جذابیت بیشتری میان شما دو نفر می شود. هر چند وقت یکبار اشاره کوتاهی به شخصیت مستقل همسرتان داشته باشید، حال چه از نظر احساسی و چه از نظر فیزیکی.
3- از همین حالا عشق ورزی را آغاز کنید
اجازه دهید که رابطه جنسی میان شما سبب ایجاد صمیمیت و عشق بیشتر شود. سعی کنید در این زمینه قدری محتاطانه تر برخورد کرده و رضایت شریک زندگیتان را به طور کامل جلب نمایید. به جای اینکه برای رسیدن به رضایت جنسی با همسر خود معاشقه کنید، به خاطر او این کار را انجام دهید و به آنها نیز اجازه دهید که یک چنین کار مشابهی را در برابر شما انجام دهند.
4- با همسر خود دوست باشید
آیا احساس می کنید که در بیرون رابطه برای همسر خود دوست خوبی هستید؟ اگر احساس می کنید که پاسختان به این سوال "نه" است اصلاً نگران نشوید همیشه زمان دارید که برای خود دوست جدیدی برگزینید. فعالیت هایی را پیدا کنید که می توانید در کنار هم آنها را انجام داده و لذت ببرید. می توانید در کارهای مختلف با هم همگام شوید؛ مانند کمک به صندوق های خیریه. هر چقدر فعالیت های مشترک شما دو نفر افزایش پیدا کند، اساس ارتباط شما نیز مستحکم تر خواهد شد.
5- همان چیزی شوید که از همسرتان انتظار دارید
نباید انتظرات نابجا داشته باشید، اگر از همسر خود انتظار دارید تا کاری برایتان انجام دهد و یا چیزی به شما بگوید، شما خودتان هم باید در قبال او همان کار را انجام دهید و یا همان حرف را بزنید. پیش از اینکه از طرف مقابل انتظاراتی داشته باشید ابتدا ببینید که آن ویژگی ها در وجود خودتان پیدا می شود یا خیر.
6- برای رسیدن به بهترین ها برنامه ریزی کنید
هر کاری که می خواهید انجام دهید- از اجرای برنامه غذایی گرفته، تا بازی بولینگ و پرداخت مالیات- برنامه ریزی حرف اول را می زند. با وجود برنامه ریزی حس اعتماد میان طرفین افزایش پیدا می کند. تعهد به رسیدن به یک هدف کوتاه مدت بهترین تمرینی است که می تواند مقاوت یک رابطه را افزایش دهد.
7- با تمام وجود عشق بورزید
به دلیل روابطی که در گذشته تجربه کرده ایم، این امکان وجود دارد که منطقمان به ما اجازه ندهد که با تمام جود به طرف مقابل عشق بورزیم. اگر احساس کردید که در رابطه از نظر احساسی به بن بست رسیده اید، از خودتان سوال کنید که چه چیزهایی را از همسرتان دریغ می کنید، و چرا این کار را انجام می دهید. آیا دوست دارید که همسرتان نیز به جای پذیرفتن شما دائماً از شما انتقاد کند؟ محدودیت های عشق ورزی خود را شناسایی کرده و شیوه های مناسب برای از بین بردن آنها را پیدا کنید.
8- ارتقای فردی سبب ارتقای رابطه می شود
ارتقای شخصیت فردی به شما کمک می کند تا ارتباط خود را بهبود ببخشید. مطمئن باشید که غنی سازی شخصیت یکی از مسال موثر و مهم برای ایجاد یک ارتباط دائمی می باشد.
دانش های فردی خود را افزایش دهید، هر چقدر علاقه های فردی شما دو نفر نسبت به هم افزایش پیدا کند می توانید خیلی راحت تر با هم ارتباط برقرار کنید، به راحتی می توانید ایده های جدیدتان را با هم در میان بگذارید و تجربیات خود را با هم مرور و بررسی نمایید. توجه داشته باشید که هیچ اشکالی در مورد اهمیت دادن به طرف مقابل وجود ندارد. هر چقدر بیشتر بدهید، به همان اندازه نیز بیشتر دریافت می کنید.
9- اختلافات ایمانی، فرهنگی و سیاسی را درک کنید
وجود اختلاف، یکی از مقوله هایی است که می تواند در هر ارتباط طولانی مدتی وجود داشته باشد. به هر حال دو نفر هر چقدر هم که به هم نزدیک باشند، ممکن است تفاوت هایی را از نظر مذهبی، فرهنگی، سیاسی، و خانوادگی با یکدیگر داشته باشند. باید این تفاوت ها را شناسایی کنید تا ببینید چه چیزهایی در درون شما و همسرتان وجود دارد که سبب منحصر بفر کردن هر یک از شما دو نفر می شود.
10- با عصبانیت به رختخواب نروید
پیش از رفتن به رختخواب، سعی کنید تفاوت های موجود را بررسی نموده و مشکلات را حل کنید. دلخوری شبانه سبب می شود که هر یک از شما دو نفر به بن بست احساسی برسید. علاوه بر اینکه باید سعی کنید ثبات ارتباط خود را ارتقا بخشید، در عین حال باید تلاش کنید که اختلافات را پیش از رفتن به بستر حل نمایید تا استرس کمتری به طرفین وارد شده و هر دو نفر بتوانند راحت تر بخوابند.
یک ارتباط معنا دارد و کامل بهترین سرمایه گذاری است که شما می توانید در رابطه خود داشته باشید. همچنان که ارتباطتان رشد می کند، باید به دنبال راههای جدیدی باشید تا یکدیگر را جذب کنید.
هر انسانی به نوبه خود بازتاب دهنده دنیایی از دانش و احساسات بوده و منتظر است کسی از راه برسد و او را کشف کند، کسی که صبور و بی پرده بوده و توانایی درک او را داشته باشد.
نویسنده: سوده
ازدواج انواع و اقسام مختلفی دارد. وقتی توانستید نوع ازدواج خود را تشخیص دهید، آنوقت بهتر می توانید تصمیم بگیرید که آیا از ازدواج خود راضی هستید یا فکر می کنید باید تغییراتی در آن ایجاد کنید.
ازدواج یکنواخت
وقتی ازدواج کرده اید، همسرتان را از ته قلب دوست می داشته اید. اما، با گذشت زمان و درگیر شدن شما با مسائل و مشکلات روزمره، بچه ها و سایر فعالیت ها، از همدیگر دور شده اید. شما به ندرت همدیگر را می بینید، این اشکالی ندارد، اما آرزو داشتید که می توانستید زمان بیشتری را با هم گذرانده و چیزی بیشتر و فراتر از هزینه های خانه را با هم شریک می شدید.
همانطور که جدا شدن و دور شدن شما از یکدیگر، زمان برده است، نزدیک شدن دوباره به همدیگر هم نیازمند گذشت زمان است. پس نترسید و مطمئن باشید که اگر همه تلاشتان را به کار گیرید همه چیز مثل روز اول خواهد شد.
با پیدا کردن ساعاتی که بتوانید آن را در کنار همسرتان بگذرانید شروع کنید. باید دوباره کشف کنید که همسرتان چقدر موجودی شگفت انگیز است و چقدر دوستش دارید. به چیزهای مورد علاقه همسرتان، علاقه نشان دهید، تا بتوانید زمانی را در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی بگذرانید.
به دنبال موقعیت هایی باشید که بتوانید در خلوت کنار همسرتان بگذرانید تا دوباره از نزدیک با خصوصیات عالی او آشنا شوید.
ازدواج سوء استفاده گرانه
این ازدواج ازدواجی است که در آن شما چه جسماً و چه روحاً مورد سوء استفاده طرف مقابلتان قرار می گیرید. در بسیاری از موارد، این عادتی است که از دوران کودکی در فرد ایجاد می شود. ازاینرو، از بین بردن آن نیازمند عشق و مشاوره فراوان است.
هیچ کس نباید تصور کند که به چنین ازدواجی تعلق دارد، همه شایسته یک ازدواج و زندگی زناشویی عالی بدون هیچگونه سوء استفاده می باشند.
باید برای خودتان و فرد سوء استفاده گر از متخصص کمک بگیرید. اگر طرف مقابلتان تمایلی به انجام اینکار نشان نداد، آنگاه باید از متخصص بخواهید که به شما کمک کند که چطور با چنین موقعیتی کنار بیایید. باید بدانید که اگر این سوء استفاده و بدرفتاری ها ادامه پیدا کرد، آگاه تنها راه چاره شما ترک آن زندگی است.
ازدواج مقام و عنوان
البته مهم است که با مردی ازدواج کنید که بتواند از عهده نیازهای شما برآید، اما اگر با کسی فقط به خاطر ثروت یا مقام او ازدواج می کنید . هیچ وجه اشتراکی با هم ندارید، خیلی زود متوجه خواهید شد که همیشه هم پول همه چیز نیست.
اگر ازدواج شما یکی از این نوع ازدواج ها باشد، چه باید بکنید؟ مطمئن باشید که هیچوقت دیر نیست و همیشه می توانید چیزهایی جدید درمورد همسرتان کشف کنید که بتواند او را در قلبتان جای دهد. سعی کنید به کارهای مثبتی که همسرتان برای شما و بچه ها انجام می دهد فکر کنید. از او به خاطر آن نقاط مثبت تشکر کنید و سعی کنید به چیزی فرای مقام یا وضعیت مالی او فکر کنید.
برای شناختن همسرتان وقت بگذارید و رابطه ای عمیق تر با وی بسازید.
ازدواج همسر غایب
در اینگونه ازدواج ها سر همسرتان آنقدر به کار و فعالیت های خارج خانه گرم است که شما هیچوقت همدیگر را نمی بینید.
شغل هایی هست که فرد مجبور است زمان زیادی را خارج از خانه و خانواده بگذراند. افرادی هم هستند که برای کارشان بیشتر از خانواده شان وقت می گذارند. این مسئله ممکن است به خاطر حس منفی وفاداری به کارفرما باشد یا اینکه بخواهند در کارشان همیشه برتر و اول باشند.
بعلاوه، کارها و فعالیت های زیادی وجود دارد که بتواند زمان و حواس افراد را از آنِ خود کند، اما اگر می بینید این کارها به بهای از دست دادن همسر و فرزنداتان تمام میشود، مراقب باشید چون ارزشش را ندارد.
دلیل این مشکل در زندگی شما هر چه که باشد، دیگر زمانش رسیده است که دست از آن بردارید و ببینید برای کم کردن زمانی که خارج از منزل می گذرانید و اضافه کردن به زمانی که کنار همسر و خانواده تان می گذرانید چه باید بکنید. ممکن است ابتدا شکل قربانی کردن خودتان را داشته باشد. اما اگر همراه با همسرتان تصمیم بگیرید که برای رشد و توسعه ازدواج و زندگیتان چه می توانید بکنید، مطمئن باشید که به لذت عمیقی دست پیدا خواهید کرد.
ازدواج بادوام
اینها ازدواج هایی هستند که هر کسی رویای آن را در سر می پروراند. پیرمرد و پیرزنی را که گاهی می بینید دست در دست همدیگر لبخند زنان در خیابان قدم می زنند چنین ازدواجی داشته اند.
این ازدواج ها اتفاقی به وجود نمی آیند. آنها با تلاش های مداوم، روزانه و مثبت به وچود می آیند. برای داشتن یک ازدواچ بادوام باید تلاش کرد. ازدواجی که دربرابر مشکلات مالی و اقتصادی، بیماری ها، مشکلات فرزندان، شکستن قلب ها و خیلی مسائل و مشکلات دیگر طاقت بیاورد، ازدواجی بادوام است چون زوجین از تمام این مشکلات با کمک و همکاری یکدیگر گذشته اند. آنها برای گذشتن از سد مشکلات و موانع موجود بر سر راه خوشبختیشان دست در دست همدیگر تلاش می کنند. خنده هایشان، گریه هایشان، شادی ها و غصه ها و کارهایشان با هم و در کنار هم بوده است. آنها می دانند که همیشه می توانند روی همدیگر حساب کنند.
چنین ازدواجی برای تک تک ما امکانپذیر است. فقط باید بخواهیم و هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال برای به دست آوردن آن تلاش کنیم.
ازدواج شما کدامیک ازاینهاست؟ آیا می خواهید همین وضعیت را حفظ کنید؟ یادتان باشد که هیچوقت دیر نیست و اگر همدیگر را دوست بدارید و تلاش کنید، می توانید خوشبخت ترین زندگی را از آنِ خود کنید.
نویسنده: آرمند
مهسا عاشق همسر خود می باشد، او دارای 3 فرزند است و شغل مناسبی در رابطه با برنامه ریزی کامپیوتری دارد. با این وجود، خانواده، خانه زیبا، و ماشین گران قیمت، هیچ یک نمی توانند موجبات خوشحالی او را فراهم سازند.
او احساس می کند انسان بدبختی است. در اولین جلسه های مشاوره به من می گفت من خیلی غنی تر از پدر و مادرم هستم و تقریباً هر چیزی را که فکرش را بکنید دارم، اما نمی دانم برای چه احساس خوبی ندارم و فکر می کنم فرد بسیار ناامیدی هستم.
چشم هایتان را ببندید تا همه چیز را بهتر ببینید
من همیشه به مراجعینم توصیه می کنم: "چشم هایتان را ببنندید و سعی کنید همه چیز را همانطور که هست، ببینید." من به مهسا گفتم که جواب سوالت را خودت باید پیدا کنی بنابراین بهتر است چشم هایت را روی هم بگذاری تا با کمک هم بتوانیم راه حل مشکلت را پیدا کنیم. بعد از او خواستم تا خودش را در ذهن به تصویر بکشد در حالیکه مادرش روبروی او ایستاده و از او خواستم به من بگوید که آیا نقاط اشتراکی میان خود و مادرش پیدا می کند یا خیر.
مهسا گفت ما دارای شباهت های زیادی هستیم اما به نظر می رسد که هر دو نفرمان از گفتن چیزی خودداری می کنیم. بعد از او سوال کردم که فکر می کنی چه چیزی میخواهید به هم بگویید؟ مهسا گفت: "شاید می خواهیم به هم بگوییم که هر کاری که دلت می خواهد را انجام بده و از زندگی لذت ببر." با بیان یک چنین تصور آرام بخشی، مهسا یک نفس عمیق کشید و من احساس کردم که قدری آرام تر شد.
سپس از او پرسیدم که آیا تفاوتی میان خود و مادرت می بینی؟ او در پاسخ به من گفت: "بله مادرم مثل یک کدبانو در خانه می نشست و همیشه همراه من و خواهرم بود و از ما به خوبی مراقبت می کرد. در عوض من شاغل هستم و درآمد بالایی دارم." در اینجا حرف او را قطع کردم و پرسیدم آیا کار با کامپیوتر را دوست داری؟ مهسا گفت: "حقیقتش را بخواهید، نه؛ در واقع باید بگویم که از آن متنفرم، خیلی خسته کننده است!"
تله احساسی
زمانیکه از مهسا پرسیدم در حالیکه به شغل خود علاقه ای ندارد، برای چه آنرا انجام می دهد؟ او در پاسخ به من گفت "زمانیکه من و همسرم با هم ازدواج کردیم، من به او قول دادم که کار می کنم و ماهیانه مبلغی را به عنوان کمک خرج در احتیار او قرار میدهم تا بتوانیم در کنار هم از بالاترین استانداردهای زندگی بهرمند شویم. او خودش اعتراف می کرد که خانه گرانقیمتش در بالاترین نقطه شهر هزینه های بالایی را برای آنها در بر دارد و بیش از یک خانه بیشتر شبیه به یک دام است که آنها را در بر گرفته.
او از همه طرف در خانه خود محصور شده بود و هیچ راه فراری نداشت. او ادامه داد: "بزرگ شدن در یک خانه معمولی در یک محله نه چندان اشرافی اصلاً برایم جالب نبود، به همین دلیل فکر می کردم که اگر بتوانم در یک خانه زیبا در قسمت های بالای شهر زندگی کنم شاید بتوانم به آن میزان خوشحالی که انتظارش را داشتم دست پیدا کنم؛ اما این اتفاق نیفتاد." من از او سوال کردم که آیا مادرت از وضعیت زندگی خود راضی بود؟ او جواب داد: "نه فکر نمی کنم"
"زمانیکه من نوجوان بودم او همیشه به من می گفت که چقدر دلش می خواست وارد عرصه موسیقی شود، اما به خاطر خانواده اش بر روی تمام آرزوهایش پاگذاشت. شوهرش که همان پدر می شود اصرار داشت که زن باید یک کدبانوی کامل باشد و در کارهای خانه تبحر داشته باشد. مادرم هم از مادرش یاد گرفته بود که تنها در صورتی می تواند یک همسر خوب باشد که بر روی همه خواسته هایش پا بگذارد و فداکاری کند."
زمانیکه از مادرم سوال می کردم که الآن پشیمان است با یک صدای کاملاً منطقی به من پاسخ می داد که خدا را به خاطر داشتن یک زندگی خوب و آرام سپاس میکند، اما در عین حال هیچ وقت نمی تواند فراموش کند که از همه آرزوهایش دست کشیده. خودش هم گاهی اوقات اعتراف می کرد که خشم و نفرت خود را با دریغ کردن محبت از همسرش و خرج کردن نادرست پول های او تخلیه می کرده.
او احساس گناه می کرد و همین امر باعث می شد که خشم خود را بر سر من و خواهرم تخلیه کند. بعد از مهسا پرسیدم که تو چه نتیجه ای می توانی از زندگی مادرت بگیری. او گفت: "من منکر این امر نیستم که خانم ها در عین حال باید یک همسر خوب و یک مادر فداکار برای کودکان خود باشند، بلکه معتقدم باید در مورد خودشان نیز کوتاهی نکنند، به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم زن متفاوتی نسبت به مادرم باشم.
من شروع کردم به کار کردن در خارج از خانه و بیشترین میزان آزادی را که یک مادر می توانست داشته باشد برای خود ایجاد کردم. " من به او گفتم: "پس اینطور، اما تو که چند لحظه پیش گفتی به خاطر پول کار می کنی و قصدت از کار کردن، جلب رضایت همسر و فرزندانت است و کاری که انجام می دهی دقیقاً آن چیزی نیست که دلت می خواسته!" و بعد اضافه کردم: " در این جا باید بگویم که هم مادرت و هم تو بزرگترین اشتباهی را مرتکب شدید که همه خانم ها می توانند در زندگی خود دچار آن شوند."
از رویاهای خود دست نکشید
هر دوی شما از رویاهای خود دست کشیدید، و نخواستید همان چیزی که درونتان به شما می گوید، باشید. و به همین دلیل است که هر دوی شما احساس نارضایتی از زندگی هایتان را داشتید. هر دوی شما به خودتان اجازه دادید تا همه توان و نیروهایتان را صرف همسرتان بکنید و بعد به خاطر این کار از آنها متنفر شوید. بعد ها که مهسا کمی اعتماد بیشتری نسبت به من پیدا کرد، گفت که بزرگترین آرزویش این بوده که پا به عرصه هنر گذاشته و یک هنرپیشه موفق شود. او به من گفت: "از همان دوران کودکی هم آرزویم این بود که روی سن بروم و همه را مجذوب خود کنم."
او اظهار می داشت که: "همیشه می توانستم مردم را سرگرم کنم و آنها را بخندانم اما از زمانی که ازدواج کردم دیگر تبدیل شدم به یک انسان خشک و جدی که کارم حرف اول را برایم می زد. از او پرسیدم برای چه آرزوی هنرپیشگی رابه فراموشی سپردی؟ او در جواب به من پاسخ داد: "من برای این کار پول کافی در اختیار نداشتم و همسرم هم نمی توانست به طور کامل از نظر مالی مرا حمایت کند."
او به من می گفت همیشه باید شغلی را انتخاب کنم که بالاترین میزان درآمد را برایم به همراه داشته باشد حتی اگر آنرا دوست هم نداشته باشم چون برایم درآمد زایی دارد، باید به انجام آن ادامه دهم. از او پرسیدم آیا از همسرت به دلیل پشتیانی نکردن از تو و اینکه تشویقت نکرده تا به آرزویت دست پیدا کنی ناراحت هستی؟ با صدای بلند فریاد زده: "البته که ناراحتم. از نظر او من کسی هستم که صبح ها برایش صبحانه درست نمی کنم، شام هم خوب بلد نیستم درست کنم، نحوه صحیح پول خرج کردن را بلد نیستم، و تمایل چندانی هم به برقراری یک رابطه جنسی پرحرارت ندارم."
او در ادامه گفت: "الان که فکر می کنم می بینم که من تفاوت چندانی با مادرم ندارم، حتی گاهی اوقات خشم و نفرتم را بر سر پسرهایم نیز خالی می کنم. کمکم کنید، چه کار می توانم بکنم؟" من به مهسا پیشنهاد کردم که همسرش را نیز با خود به مطب بیاورد تا حرف هایش را از صمیم قبل به او بزند و من هم به همسرش کمک کنم تا بتواند حرف های مهسا را راحت بشنود و متوجه شود و با کمک هم به یک راهکار دو جانبه دست پیدا کنیم. مهسا ابتدا سعی کرد تا با خودش کنار بیاید که همین حالا نیز می تواند وارد عرصه هنرپیشگی شود و بعد در کنار همسرش به ملاقات من آمدند.
او در طی دوره های مختلف روانکاوی به این نتیجه رسید که خودش این حس را بوجود می آورد که استحقاق خوشبختی را ندارد و نمی تواند احساس خوشحالی داشته باشد. این تفکرات جزء شایع ترین موانعی هستند که می توانند بر سر راه هر فردی ظاهر شده و آنها را از رسیدن به اهدافشان دور نگه دارند. زمانیکه مهسا بالاخره همسرش را نزد من آورد احساس توانمندی بیشتری نسبت به روز اول می کرد و به راحتی تفکرات ذهنی خود را با همسرش در میان گذاشت.
مهسا به همسرش گفت که آرزوی قلبی اش چیست و بعد هم تاکید کرد که به این خاطر که از او حمایت نکرده حس بدی پیدا کرده. در انتهای جلسه مشاوره، همسر مهسا واقعیت ها را درک کرد و قول داد که هر کمکی که از دستش بر بیاید برای خوشحال کردن همسرش انجام خواهد داد. من به همسر مهسا گفتم که باید میزان انعطاف پذیری خود را در مقابل همسرش افزایش دهد و او را صمیمانه دوست بدارد. من به او گفتم که زمانیکه کسی را واقعاً دوست داشته باشی چیزی جز خوشحالی او را نمی خواهی."
بعد از چندی یک دعوت نامه برای من از طرف مهسا آمد که او مرا به اولین اجرای خودش روی صحنه دعوت کرده بود. از دیدن این دعوتنامه خیلی تعجب نکردم، اما بسیار مسرور شدم.
او برایم یادداشت گذاشته بود که نقش اول را بازی نمی کند، اما همین نقش کوچک هم می تواند آغاز خوبی برایش محسوب شود. چه لذتی داشت که می دیدم مهسا روی صحنه می درخشد. شاید برایش کمی هیجان آور و اضطراب آمیز بود، اما آنقدر روان بازی می کرد که گویی به صحنه تعلق دارد.
در آخر مراسم، همسر مهسا نزد من آمد و به خاطر همه چیز تشکر کرد. او خیلی خوشحال تر از گذشته به نظر می رسید و به همسرش افتخار می کرد.
نویسنده: سوده