یکی از بزرگترین مشکلاتی که ممکن است برای هر مردی بوجود بیاید، این است که همسرش به دلیل اختلالات هورمونی، شروع به گریه و زاری کند. در دوره های ماهانه که سیستم بدنی خانم ها دستخوش تغییرات هورمونی قرار می گیرد، آنها از نظر احساسی بسیار حساس می شوند، البته نباید تصور کرد که دلیل ناراحتی و بی قراری خانم در یک چنین مواقعی تنها به واسطه اختلالات هورمونی ایجاد می شود و دلیل قانع کننده دیگری در ورای آن وجود ندارد. به هر حال در این شرایط، هر لحظه این امکان وجود دارد که خانم آب های جمع شده در پشت سد را رها کرده و ساعت ها به گریه و زاری بنشیند.
بسته به شرایط روحی و روانی که برای خانم ایجاد می شود، هر نوع عکس العملی از جانب شما به راحتی می تواند شرایط را به طور کامل تغییر داده و آنرا بهبود بخشد. با این کار می توانید خودتان را از یک انفجار احساسی نجات داده و از ایجاد هر گونه بحث و دعوا خودداری نمایید.
هورمون ها
اجازه دهید از همین ابتدا تکلیف شما را در مقابل اختلالات هورونی خانم ها روشن کنیم؛ باید توجه داشته باشید که در هنگام چرخه ماهانه، خانم ها نسبت به همه مسائل حساس تر می شوند و ممکن است به هر دلیلی گریه کنند. اگر احساس کردید که در مورد یک مسئله عکس العمل شدید نشان می دهد نباید به احساسات خشم آلود او دامن بزنید بلکه باید سعی کنید او را آرام کنید و با او اظهار همدردی نمایید. اگر در مورد یک مسئله خاص نظرتان با او یکی نیست، نباید اختلاف نظر خود را صراحتاً بیان کنید. پس از سپری شدن این دوران خودش به مرور زمان متوجه خواهد شد که واکنش نابجا از خود نشان داده و از یک مسئله کوچک برای خودش یک غول بسازد؛ اما به هر حال در آن زمان شما هیچ واکنشی نباید نشان دهید و فقط وارد بازی شده و در تیم او توپ بزنید. اشتباه نکنید: در این دوران با او مدارا کنید تا بعدها پاداشش را فرای آن چیزی که انتظار دارید، دریافت نمایید.
سر به سر گذاشتن
خانم ها از همان سال های ابتدایی زندگی خود به این نتیجه دست پیدا می کنند که مردها در زمان مواجهه با یک خانمی که در حال گریه کردن است، احساس بدی پیدا کرده و راحت نیستند و هر کاری که لازم باشد انجام می هند تا جلوی اشک های خانم را بگیرند. دلیل گریه خانم هر چیزی که باشد: از شنیدن یک داستان بچه گانه که یکی از شخصیت ها در انتهای آن می میرد و یا به خاطر اینکه پدر چیزی را که میخواهد برایش نمی خرد، وقتی متوجه می شود که با گریه می تواند آمال و آرزوهای خود را عملی کند، در مورد نامزد خود نیز همین کار را انجام می دهد تا بتواند به اهدافش دست پیدا کند.
به دلایلی که در بالا به آنها اشاره کردیم، می توان نتیجه گرفت که تشخیص اشک های واقعی و دروغین از یکدیگر کمی مشکل است، به ویژه در مورد ارتباط میان خانم ها و آقایون. به هر حال اگر در اوایل رابطه خود قرار گرفته اید و نمی دانید که چگونه می توانید از صداقت او اطمینان حاصل کنید، باید خودتان را به طریقی از این موقعیت نجات داده و خودتان را از بحث خارج کنید و موضوع دیگری را برای گفتگو به میان بیاورید. این کار تنها واکنشی است که می تواند برای شما تضمین کند که او نه تنها از دست شما ناراحت نمی شود بلکه هیچ احساس بدی نیز نسبت به شما پیدا نخواهد کرد.
احساسات خالص و واقعی
زمانیکه مطمئن شدید ناراحتی همسرتان به خاطر دو مطلب ذکر شده در بالا ایجاد نشده است، می توانید اطمینان پیدا کنید که دلیل اشک هایش ناراحتی واقعی و احساسات ناخوشایند درونی است. خانم ها در مورد شرایط و موقعیت های مختلف بیش از اندازه احساساتی برخورد کرده و واکنش های عاطفی از خود نشان می دهند، به همین دلیل شاید قدری مشکل باشد که بخواهید تشخیص دهید دلیل اصلی ناراحتی همسرتان از کجا نشات می گیرد. تنها راهی که می توانید او را آرام کنید این است که به هر شیوه ای که شده نشان دهید احساسات او را می فهمید و پشتیبان و حامی اش هستید. چه از دست کسی ناراحت باشد (و یا حتی از خود شما) یا در شرایطی قرار گرفته باشد که هیچ کنترلی بر روی آن نداشته و ناامید و درمانده باشد (به عنوان مثال مشکلاتی پیرامون مسائل شغلی) به هر حال برای تخلیه احساسی گریه می کند. در یک چنین موقعیت حساسی او به دنبال یک فرد رویایی نمی گردد که مشکلش را بلافاصله حل کند، فقط نیاز به کمک کسی دارد که برای احساساتش ارزش قائل شود، و پشتیبانی و حمایتی را که او برای رسیدن به موفقیت و حل مشکلات نیاز دارد را از او دریغ نکند.
عصبانیت
خانم ها در مقایسه با آقایون به هنگام عصبانیت گریه می کنند. زمانی که برنامه ریزی هایشان درست از آب در نیاید، به عنوان مثال کارفرما آنها را اخراج کند و یا در مسائل زناشویی دچار مشکل شوند، عصبانیت خود را با اشک ریختن نشان می دهند. در زمان مواجهه با یک چنین شرایطی باید سعی کنید که بر خلاف غریزه خود عمل کنید. به این معنا که به خودتان بقبولانید که هیچ فضایی برای مقابله با خانم وجود ندارد، اگر چنین کاری را انجام دهید، مطمئن باشید که احتمال پیروزیتان در حد صفر است. تنها کاری که باید انجام دهید این است که خودتان را به نهایت غم و غصه او برسانید و بعد هم هر چقدر وقت می خواهد در اختیارش قرار دهید تا بهبود پیدا کند. اگر قصد دارید که با دلیل و منطق او را قانع کنید، باید بگویم که چیزی جز وقت تلف کردن نیست. فقط به او فضای لازم را بدهید تا هر طور که دوست دارد از خود واکنش نشان دهد؛ اما آگاه باشید که: پیش داوری و نصیحت کردن شرایط را دشوار تر کرده و خشم و عصبانیت را طولانی مدت می کند. باید توجه داشته باشید که همیشه باید ابتدا به او اجازه دهید که هر چه در دل دارد، بیرون بریزد، زمانیکه به طور کامل از نظر احساسی تخلیه شد، آنوقت می توانید با حرف های آرام و ملایم، به او آرامش دهید.
خاطرات
شاید آقایون وقت زیادی را روی فکر کردن به مسائلی که در گذشته در زندگی برایشان اتفاق افتاده، صرف نکنند - البته بجز کارهای خطرناکی که در دبیرستان انجام داده اند!- اما خانم ها دارای قدرت بسیار بالایی در به یاد آوردن خاطرات گذشته دارند و می توانند ساعت ها بر روی وقایعی که قبلاً در زندگی برایشان اتفاق افتاده فکر کنند و مانند یک فیلم در ذهن خود آنها را تجسم کرده و مرتباً تکرار نمایند. این خاطرات چه خوب باشند، چه بد، دلیل موجهی برای شروع گریه های یک خانم محسوب می شوند. به هر حال یک چنین امری می تواند دلیل قانع کننده ای دست خانم بدهد که اخلاق و روحیاتش تغییر کند، غم زده شده و مقدمات گریه کردن را برایش فراهم آورد.
اگر متوجه شدید که خانم در حال نگاه کردن آلبوم های عکس قدیمی است و یک جعبه دستمال کاغذی هم در کنار خود گذاشته است، اصلاً نگران نشوید و تصو نکنید که در حال مقایسه کردن شما با خواستگارهای قبلی اش است، سعی کنید به او ملحق شده و سوال کنید که چه چیزی در سرش می گذرد. دست یافتن به عمق افکار او، آن هم زمانیکه در حال مرور خاطرات گذشته است، شاید کمی دشوار باشد، اما بهترین زمانی است که شما می توانید اطلاعات بیشتری در مورد او و گذشته اش بدست بیاورید. با این تکنیک می توانید او را طوری هدایت کنید که اعتراف کند از زندگی فعلیش کاملاً راضی است. بهترین کاری که برای جلوگیری از ایجاد ناراحتی و غم زدگی می توانید انجام دهید، این است که با او صحبت کرده و اجازه دهید تا احساساتش را با شما در میان بگذارد. شاید در زمان انجام یک چنین کاری احساس کنید که در حال شکنجه شدن هستید، اما پس از اینکه او تخلیه روحی شود آنقدر به شما احساس نزدیکی می کند که بدون شک تبدیل به بهترین همسر دنیا خواهد شد.
ایجاد گریه و زاری
شاید مقوله گریه کردن و اشک ریختن برای تعداد بسیار زیادی از آقایون ناخوشایند باشد. همچنین تشخیص دلیل گریه های یک خانم نیز کار دشواری است. شاید در گام اول تصور کنید که هیچ کاری برای آرام کردن او از دستتان بر نمیآید، اما باید بدانید که شما بهترین کسی هستید که می توانید به او کمک کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که دلیل ناراحتی او را پیدا کرده و با او اظهار همدردی نمایید.
هر کاری که انجام می دهید، هیچ گاه به او نگویید که دلیل ناراحتی و بی قراری او اختلالات هورمونی و پیش قاعدگی است. به هر حال او تقویم دارد و متوجه همه این مسائل می شود برخوردی مناسب داشته باشید تا همه چیز خوب پیش برود.
نویسنده: سوده
شاید با خود تصور کنید که کودکان فقط مشغول بازی کردن هستند و کار نمیـکنند که بخواهند استرس داشته باشند، امـا باید بدانید که آنها با مقدار زیادی اضطراب و تنش روبرو هستند. مشکلاتی که در مدرسه و موقعیتـهای اجتـماعی بـرای آنها بوجود می آید، می تواند بسیار دردناک باشد به ویـژه اگــر تکنیک های مناسبی برای فائق آمدن به آنها بلد نباشند. بـر طبـق تـحقـیـقاتی کـه بــر روی کـــودکـان انـجـام شـده،دانشمندان بـه این نتیجه دست پیدا کـرده انـد کـه بچه ها،
هــم به شیوه های مثبت و هم به طرق منفی و نامناسب بــا موارد استـرس زای زندگی خود روبرو میشوند. شاید در بـرخی مـواقـع بـه هیـچ وجـه دهـان خـود را بـاز نکـنـنـد و از ســایرین کمک درخواست نکنند، اما این وظیفه پدر و مـادر اســت که شرایط استراس زا را شناسایی کرده و در مواقع ضروری به فرزند خود کمک کنند.
متاسفانه در اکثر موارد والدین به راحتی نمی توانند راهی را پیدا کنند که از طریق آن بتوانند در مواقع ضروری و شرایطی که کودک استرس شدید را تحمل می کند با او ارتباط برقرار کرده و به او کمک کنند.
در این قسمت شما را با چند نمونه از این موارد آشنا می کنیم.
با صدای بلند اشاه کردن – با صدای بلند به کودک بگویید که ممکن است در هر شرایطی چه احساساتی بوجود آید و واکنش هایش کاملاً طبیعی هستند. ( "به عنوان مثال: من خودم هم متوجه می شوم که تو هنوز به خاطر وقایعی که در پارک با دوستت اتفاق افتاده ناراحت هستی و ...") البته مطرح کردن این مطلب نباید به شیوه ای باشد که کودک احساس کند در حال تنبیه و یا بازخواست است (بگو چه اتفاقی افتاده؟ آیا هنوز هم در مورد اتفاقی که رخ داده عصبانی هستی؟) باید مانند سایر وقایع عادی و روزمره با این مطلب هم برخورد کنید و در مورد آن از خود عکس العمل تندی نشان ندهید. با این کار به کودک نشان می دهید که قصد دارید چیزهای بیشتری در مورد واقعه ای که برای او رخ داده بشنوید و او نیز با آرامش بیشتری شما را در جریان امور قرار خواهد داد.
به او گوش کنید – به او طوری توضیح دهید که متوجه شود دوست دارید حرف هایش را بشنوید، و در صورت نیاز همراهی و کمکش کنید. با توجه، آرامش، علاقه، و ارزش به حرف هایش گوش دهید. هیچ موقع با او جر و بحث نکنید و از پیش داوری های نا آگاهانه به شدت خودداری نمایید. تا آنجایی که می توانید او را سرزنش نکرده و برایش سنخنرانی راه نیندازید. شما به این دلیل با او گفتگو می کنید تا راه را برایش باز کنید که بتواند حرف هایش را به شما بزند و از استرس هایش کاسته شود نه اینکه به احساساتش لطمه وارد شود. سعی کنید با بازگو کردن سوالاتی نظیر: "بعد چه اتفاقی افتاد؟" او را متقاعد کنید که می تواند کل ماجرا را برای شما شره دهد.
مختصراً در مورد تجربه ای که کودک کسب کرده نظر بدهید – به عنوان مثال میتوانید بگویید: "این واقعه باید ناراحت کننده باشد" ، "هیچ تعجبی وجود ندارد که تو عصبانی شدی، چون به هر حال آنها را تو را در بازی خودشان راه نداده بودند." و یا "این کار به نظر قدری ناعادلانه به نظر می رسد". این کار به کودک ما نشان می دهد که واکنش هایش قابل درک بوده و همچنین شما برای او اهمیت و ارزش قائل هستید. اینکه کودک احساس کند او را متوجه می شوید، درکش می کنید و به حرف هایش گوش می دهید از جمله نکات قابل اهمیت در مواقع اضطراب و استرس زا می باشند.
احساسات را نامگذاری کنید – بسیاری از کودکان زمانیکه یک تجربه جدید احساسی را تجربه می کنند، ممکن است به دلیل ناآشنایی ندانند که چه نامی را میتوانند بر روی آن بگذارند. در زمان بروز یک چنین مواردی باید به آنها کمک کنید که درک کنند چه احساسی دارند؛ به عنوان مثال خشم، نفرت، عصبانیت. با این نوع نامگذاری کودک راحت تر می تواند ارتباط برقرار کند و در عین حال آگاهی هایش را نیز از شرایطی که در آن قرار گرفته افزایش دهد.
به او یاد دهید که عکس العمل مناسب نشان دهد – به او کارهایی را پیشنهاد کنید که تصور می کنید با انجام دادن آنها می تواند احساس بهتری پیدا کند و به طور موقتی مشکل خود را پشت سر بگذارد. او را تشویق کنید که به راه حل های متفاوت نیز فکر کند. نباید خودتان تنها کسی باشید که تکنیک های مختلف حل مشکل را ارئه می دهد، بلکه باید به کودکتان نیز کمک کنید که بتواند چند ایده پیرامون مشکلی که خودش بوجود آورده در ذهن تداعی کند. این نوع فعالیت های ذهنی اعتماد به نفس کودک را ارتقا می بخشند. می بایست سعی کنید همه کارها را خودتان به تنهایی انجام ندهید. البته ایده های خوب خودتان را نیز با نظریات کودکانتان در هم بیامیزید. به عنوان مثال می توانید بگویید: "نظرت در مورد این راه حل چیه؟" گاهی اوقات صحبت کردن، گوش دادن و درک احساسات کودک بهترین کمکی است که می توانید در حق او انجام دهید. در نهایت می توانید موضوع بحث را تغییر دهید، در مورد یک مطلب جالب و جذاب صحبت کنید و او را آرام نمایید. هیچ موقع نباید بیش از حد لازم به یک قضیه کوچک توجه کنید.
فقط آنجا باشید – گاهی اوقات برخی از کودکان به هیچ وجه دوست ندارند که در مورد چیزی که آنها را اذیت می کند، صحبت کنند. به آنها احترام بگذارید، فضای مورد نیازشان را در اختیارشان قرار دهید، و برای آنها روشن کنید که همیشه برای حمایت و پشتیبانی آنها در کنارشان هستید و در صورت لازم می توانند همه مسائل را با شما در میان بگذارند. حتی زمانی که کودکان با شما صحبت نمی کنند، دوست ندارند که شما پشتشان را خالی کنید و تنهایشان بگذارید. تنها با قرار گرفتن در کنار آنها میتوانید به آنها قوت قلب بدهید. در کنارشان باشید و با آنها وقت صرف کنید. بنابراین اگر به این نتیجه رسیدید که تمایلی به گفتگو با شما ندارند، سعی کنید شروع به انجام کاری که دوست می دارید کنید. با هم پیاده روی کنید، فیلم نگاه کنید، دارت بازی کنید، و کیک درست کنید. باید بدانید که حضورتان برای کودک می تواند چه معنایی را در بر داشته باشد.
صبور باشید – به عنوان یک پدر یا مادر شاید برایتان ناراحت کننده باشد که ببینید فرزندتان تحت فشار و استرس قرار دارد، اما به هر حال باید از این کار که به سرعت در پی درست کردن تمام مشکلات کودک باشید نیز خودداری نمایید. به جای آن سعی کنید که به کودک کمک کرده و به تدریج تبدیل به یک مشاور برای او شوید. به او یاد بدهید که چگونه می تواند با سربالایی ها و سر پایینی های زندگی مواجه شود، احساسات خود را ابراز کند، هر جا که لازم باشد آرامش خودش را حفظ کند، و برای شروع مجدد خودش را آماده کند.
به خاطر داشته باشید که شما نمی توانید همه چیز را درست کنید و همچنین در تمام مراحل زندگی در کنار او نیستید که بتوانید تمام مشکلاتش را در همه عرصه های زندگی حل کنید؛ اما در مقابل می توانید استراتژی های فائق آمدن بر مشکلات را بیاموزید. با این کار او را آماده می کنید تا هر گونه اضطراب و یا استرسی را که ممکن است در آینده برایش پیش می آید را مدیریت کند.
نویسنده: سوده
اگر چشم مدخل روح باشد، آنوقت میتوان گفت که لب هم راهرو ذهن اسـت. مــا افکار خود را با یک لبخند انتقال می دهیم، عشق را در کلمـات می گنجانیم و علایق خود را با بوسه ابراز می نماییم. در یک بوسه مطالب عمیقی وجود دارد که بیان آن ها فرای لغات و کلمات است. نـویسنده کتاب "عشق و رابـطه جنسی"، دکتــر جان فری مـعتقد است: "بوسیدن هنر است و نشان دهنده یک نوع بیان فردی و کاملاً شخصی از عشق و محبت می باشد."
بوسه زمانی ایجاد می شود که زوجین برای اولین بار به هم نزدیک می شوند، پس کاملاً طبیعی است که دو طرف کمی مضطرب شده و عصبی شوند.
از یک منبع با نویسنده بی نام"کتاب بوسه ها" اینطور برداشت می شود که: "بوسه یک عمل کاملاً دو طرفه بوده؛ تا ندهید نمی توانید بگیرید و بالعکس."
در یک کتاب دیگر هم اینطور نوشته شده که زمانیکه احساس میکنید تمایل دارید تا همسرتان را ببوسید این کار را انجام دهید، لازم نیست حتماً صبر کنید تا او را بهتر بشناسید، او را ببوسید و به مرور زمان می توانید او را بهتر بشناسید. یکی از مواردی که زیبایی بوسه را چند برابر می کند این است که در همه ی زبان ها و مذاهب قابل درک می باشد.
پروفسور وان بیرنت رئیس بخش مردم شناسی دانشگاه تکزاز اظهار می دارد که: "اولین بوسه عاشقانه برمی گردد به 1500 سال قبل از میلاد مسیح در هند. پیش از این زمان هیچ مدرک دیگری دال بر وجود بوسه های عاشقانه وجود نداشت. کلیه این نتایج از روی لوح های گلی، نقاشی روی دیواره های غارها و یا نوشته های روی پوست حیوانات بدست آمده است.
بیرنت معتقد است که تماس نزدیک و فشار بینی ها به یکدیگر از همان 1500 سال قبل از میلاد مسیح مرسوم بوده است.
اما بوسه ای که امروزه به این شکل رواج پیدا کرده، برای اولین بار در میان رومی ها شهرت پیدا کرد. رومی ها در هنگام سلام کردن یکدیگر را می بوسیدند، انگشتر و حلقه ای که بر دست رهبران قومشان بوده را می بوسیدند و مجسمه های خدایان خود را نیز می بوسیدند و با این کار مطیع بودن و حس احترام خود را به طرف مقابل انتقال می دادند.
رومی ها به سرعت متوجه شدند که بوسه در شرایط مختلف می تواند معانی متفاوتی را در بر داشته باشد، به همین دلیل برای انواع بوسه ها، نام های مختلفی انتخاب کردند. به عنوان مثال اسکیولیم: بوسه از روی دوستی، باسیولیم: بوسه از روی احساس عشق و محبت، و سویولیم: بوسه عمیق که این روزها به French Kiss مشهور شده است.
از آن به بعد بود که ادیان مختلف شروع به تحریم بوسه نموده و آنرا به عنوان یک گناه نابخشودنی اعلام کردند، اما به هر حال قدرت بوسه بیشتر بود و همچنان به قوت خود باقی مانده است.
اگر بخواهیم این پدیده را از نظر علمی ریشه یابی کنیم، می توانیم بگوییم که بوسیدن به طور طبیعی باعث می شود تا ذهن آکسی توسین بیشتری ترشح کند، این هورمون سبب می شود در هنگام بوسیدن احساس خوبی به ما دست بدهد و دانشمندان معتقدند که ماهیت وجودی انسان به گونه ای است که در صورت تجربه یک بوسه منتظر بوسه ی بعدی خواهد بود. زمانیکه در وضعیت بوسیدن قرار می گیرد، غدد موجود در داخل دهان و جداره لب ها ماده شیمیایی را ترشح می کنند که همین ماده سبب ایجاد تمایل فرد به ادامه بوسیدن می شود.
در تحقیقی که در سال 1997 در دانشگاه پرینستون انجام شد، محققان به این نتیجه دست پیدا کردند که مغز انسان دارای سلول های عصبی است که فرد را قادر می سازد تا در تاریکی لب های معشوقه اش را پیدا کند. تعجبی وجود ندارد که چرا بسیاری از زوج ها از بوسیدن یکدیگر در مکان های تاریک و کم نور لذب بیشتری می برند.
پزشکان و روانپزشکان آلمانی در پی پژوهش های گسترده خود در این باره به این نتیجه رسیده اند که افرادی که هر روز صبح قبل از ترک کردن خانه، همسر خود را میبوسند کمتر دچار بیماری می شوند.
همچنین افرادی که پس از بوسیدن خانه را ترک می کنند، کمتر احتمال وقوع تصادف دارند، 20 تا 30 درصد درآمد بیشتری نسبت به سایرین دارند و به طور متوسط 5 سال بیش از هم سن و سال های خود عمر می کنند. دکتر آرتور سازبو یکی از افرادی که در در این تحقیقات نقش فعالی داشته معتقد است یکی از دلایل اصلی موفقیت تعداد بسیار زیادی از افراد این است که روز خود را با یک نگرش مثبت و دلچسب شروع میکنند و چه چیز می تواند مانند یک بوسه در انسان یک نگرش مثبت ایجاد کند.
بنابراین اگر شما می خواهید خوشحال، سلامت، و موفق، بوده و عمر طولانی داشته باشید، باید کسی را که دوستش می دارید هر روز صبح، پیش از اینکه خانه را به قصد محل کار خود ترک کنید، ببوسید.
سایر مزایا
محافظت از دندان ها و جلوگیری از پوسیدگی
دکتر پیتر گوردن رئیس اتحادیه دندانپزشکان انگستان اظهار می دارد: "پس از غذا خوردن، دهان پر از مواد شیرین شده و بزاق دهان حالت اسیدی پیدا می کند، این امر باعث بوجود آمدن پلاک بر روی دندان ها می شود. بوسیدن یک فرایند پاک کننده طبیعی است که به حفظ سلامت دندان ها کمک می کند، جریان بزاق دهان را افزایش بخشیده، و درصد ایجاد پلاک بر روی دندان ها را تا حد بسیار زیادی کاهش می دهد." من خودم این سوال ر از دندانپزشکم پرسیدم، او در ابتدا قدری خجالت کشید، اما نهایتاً صحت گفته های مرا تایید کرد.
از بین بردن استرس
یک بوسه عاشقانه، بهترین روش برای ریلکس شدن و از بین بردن استرس محسوب می شود. مایکل کی مکناب، مشاور روانی معتقد است: "زمانیکه لب ها در حالت بوسیدن قرار می گیرند، تقریباً دهان حالت لبخند زدن را به خود می گیرد، و از آنجایی که احساسات و حرکات بدنی انسان با هم ارتباط نزدیکی دارند، تقریباً غیر ممکن است که یک نفر هم لبخند بزند و هم استرس داشته باشد. در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که تنفس در زمان بوسیدن عمیق تر می شود، عضلات چشم شل شده و در راحت ترین حالت خود قرار می گیرند. این امر بهترین تکنیک برای قطع ارتباط با دنیای پر هیاهوی بیرونی و ریلکس شدن است.
کاهش وزن
چه مدت می توانید این کار را انجام دهید؟ برای اینکه تنها نیم کیلو وزن کم کنید باید 3000 کالری بسوزانید، یعنی چیزی در حدود 30000دقیقه یا همان 500 ساعت. یک بوسه عمیق و طولانی به شدت متابولیسم بدن را افزایش می دهد و سبب می شود تا مواد قندی با سرعت بیشتری در بدن سوزانده شوند. میزان کالری مصرفی، به شدت بوسه بستگی دارد، اما به طور متوسط می توان گفت که در هر 10 دقیقه 10 کالری مصرف می شود.
تاخیر در فرایند پیری
این مورد یکی از مهم ترین مزایای بوسیدن به شمار می رود. بوسیدن به شما کمک میکند تا قدرت ماهیچه های فک و چانه همچنان حفظ شود، به همین دلیل میزان ایجاد چین و چروک در آنها پایین کاهش پیدا می کند.
ایجاد و افزایش تناسب اندام
خوب بهانه ای خوبی برای ورزش نکردن دستتان دادیم! در حین بوسیدن، قلب تند تر می تپد و ضربان آن افزایش پیدا می کند، در این زمان آدرنالین بیشتری آزاد شده و خون با سرعت بیشتری به تمام نقاط بدن پمپاژ می شود. می توان اظهار داشت که بوسیدن از جمله بهترین تمرین های قلبی – عروقی است.
تکلیفتان را با طرف مقابل روشن می کند
در حین بوسیدن می توانید نیازهای جنسی همسرتان را ارزیابی کنید و ببینید تمایلی به ادامه ارتباط دارد یا خیر. روانشناسان معتقدند که اولین بوسه این امکان را برای شما فراهم می آورد که ببینید آیا با طرف مقابل همخوانی دارید یا نه. به نظر می رسد که "بو" تاثیر به یاد ماندنی در ضمیرناخودآگاه انسان ها بر جای می گذارد، بنابراین با تجربه اولین بوسه می توانید تشخیص دهید که فریون شما با شخص مقابل هماهنگی دارد یا خیر و اگر اینچنین نبود در همان آغاز می توانید ارتباط خود را با او خاتمه بخشید.
افزایش اعتماد به نفس
البته اول مطمئن شوید که دندان هایتان ارتودنسی ندارند چون امکان آسیب رسیدن به دندان های خودتان و دهان طرف مقابل وجود دارد. به هر حال یک بوسه عاشقانه می تواند حس خوبی را در شما ایجاد کند. به صورت تئوری می توان این موضوع را اینچنین توضیح داد که در زمان بوسیدن، خوشحال هستید، و وقتی هم که خوشحال باشید احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد و این امر سبب افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس شما می شود.
نویسنده: سوده
خیلی مهم است که برای بهبود روابط زناشویی خود، پیش از اقدام به هر گونه عملی، ابتدا به خودتان اهمیت داده و از خود مراقبت کنید. از قدیم گفته اند تا زمانیکه یک صفت اخلاقی را در خود نداشته باشید، نمی توانید انتظار آن را از طرف مقابل داشته باشید. تا زمانیکه احساس آرامش و شادی در وجود خودتان حکمفرما نباشد، قارد نخواهید بود تا آرامش و شادکامی را در روابط خود وارد کنید.
اگر احساس کنید که این نوع مسائل اهمیت خاصی ندارند و برای بهبود روابط خود یک مرتبه به حل مشکلات بپردازید، احتمال تخریب و واپاشی ارتباط را تا حد بسیار زیادی افزایش می دهید. به همین دلیل باید بدانید که پیش از حل هر گونه مشکلی ابتدا باید خصوصیات اخلاقی خودتان را تثبیت کنید.
پیش از مواجهه با مقوله های هسته ای ارتباط ابتدا این دو مورد را در نظر داشته باشید تا به موفقیت بالاتری دست پیدا کنید.
1- به خودتان قول بدهید که هر اتفاقی هم که بیفتد شما خوب هستید
خودتان را جزء متعلقاتتان بدانید و به خود قول دهید که تحت هر شرایطی از خودتان محافظت خواهید نمود.
اگر این نوع نگرش را داشته باشید که خوشحالیتان به شدت وابسته به حضور شریک زندگیتان می باشد، باید بدانید که نه تنها با این نوع نگرش قدرت وجودی خود را کاهش می دهید، بلکه ترس و وحشت را نیز در وجود خود حکمفرما می سازید. از اینرو خودتان را درگیر رفتارهای مخرب، نظیر دادخواهی، شفاعت و یا به عبارتی گدایی محبت نکنید.
هر چقدر این اتفاق بیشتر روی دهد، شریک شما تمایل بیشتری در ادامه دادن به ارتباط از خود نشان می دهد. اما دلیلش چیست؟
یکی از دلایلی که از این رفتار شما برداشت می شود، این است که از نظر احساسی خود را وابسته و محتاج نشان می دهید. هر کاری که طرف مقابل برای شما انجام می دهد، به هیچ وجه رضایتتان را جلب نمی کند و همیشه انتظار انجام کارهای بیشتری را از او دارید.
شریک زندگیتان می تواند به سرعت چنین مسئله ای را درک کرده و ممکن است احساس کند که اگر به آن رابطه ادامه دهد، شما با خواست های پایان نیافتنی خود، عمر او را تلف خواهید کرد.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید، این است که نباید به طور کامل خود را مسئول خوشحالی طرف دیگر بدانید. بیشتر افراد زمانی که صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید، معمولاً ترجیح می دهند حرفی در این مورد به میان نیاورند.
فردی که همه کاری را در قبال همسر خود انجام میدهد و تمام زندگی خود را وقف او می کند به مرور زمان پشیمان شده و از این وضعیت عصبانی خواهد شد. در این شرایط هر گونه حس شوخ طبعی، سرزندگی و تفریح که از جمله موارد حیاتی در روابط می باشد، از ارتباط رخت بربسته و موجبات واپاشی ارتباط فراهم خواد آمد.
با احترام گذاشتن به خودتان و باور فردی و اعتقاد به توانایی های خود و اعتقاد به این امر که هم در رابطه و هم در زندگی می توانید از موضع قدرت و مقاومت صحبت کنید، به موفقیت دست پیدا خواهید کرد. این خصوصیت های اخلاقی موجب می شوند تا دیگران به شما جذب شوند، در روابط شما ایجاد احترام نموده و شما را تبدیل به یک شریک خوشایند تر کنند.
2- حتی اگر احساس خوشایندی ندارید، زندگی را برای خود شاد کنید
نباید منتظر باشید تا ارتباط شما به جایی برسد که خوشبختی مطلق وارد رابطه تان گردد. برای خود برنامه ریزی کنید و در کنار هم به انجام فعالیت های سرگرم کننده بپردازید. می توانید با هم در کلاس های قایقرانی، آشپزی و موسیقی شرکت کنید.
می توانید لیستی از مکان هایی که در شهر خود و یا شهرهای اطراف وجود دارد، تهیه کنید و به مرور زمان از آنها دیدن نمایید. مهارت های جدیدی را آموزش ببینید و دنیای خود را گسترش دهید.
زمانی که مشغول به فعالیت بوده و سرگرم باشید، خوشحال تر خواهید بود. یکی دیگر از فواید دیگر این کار هم این است که در نظر شریک زندگی خود خیلی جذاب تر به نظر می رسید. افرادی که خوشحال تر هستند، به طور طبیعی در نظر دیگران جذاب تر جلوه کرده و زیباتر به نظر می رسند.
زمانی که کمی حس بامزگی و جذابیت را وارد زندگی خود می کنید، بدون توجه به اتفاقاتی که در رابطه می افتد، شریک شما علاقه بیشتری به صرف کردن وقت با شما پیدا می کند.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که هر فردی می تواند دچار آن شود این است که بنشیند و به عنوان یک نفر سوم به ارتباط خود نگاه کند و فقط منتظر باشد که چه اتفاقی روی خواهد داد و هیچ قدمی در ایجاد فاکتورهای لازم در یک زندگی رضایت بخش را برندارید.
به هر حال همیشه این سوال را از خودتان بپرسید: آیا ترجیح می دهید وقتتان را با انسان های ناراحت و تیره روز صرف کنید و یا با کسی که شاد و جذاب است و از زندگی لذت می برد؟
اشتیاق و شوخ طبعی جزء نیرومند ترین برانگیزاننده های جنسی محسوب شده و میتوانند مانند یک آهنربا همسرتان را به سوی شما جذب کنند.
هر چقدر تمرکز بیشتری داشته باشید، متعادل بوده و خوشحال باشید، شانس افزایش شادکامی، و سلامتی را در روابط خود افزایش می بخشید.
نویسنده: سوده
عشق راهی برای ابراز احساسات است....اما برای ابراز عشقتان نباید حتماً منتظر مناسبات و فرصت های خاص باشید. با به کار بستن این عادات ساده اما مهم در زندگی خود، رابطه عشقیتان را بیش از پیش رونق بخشید تا شما نیز جزء زوج های خوشبخت به حساب بیایید.
1. حداقل روزی یکبار به همسرتان بگویید "دوستت دارم." مطمئن باشید که همسرتان به شنیدن این کلمات نیاز دارد.
2. موقع سلام و خداحافظی همدیگر را در آغوش گرفته و ببوسید.
3. تا پایان عمرتان، قرار ملاقات های عاشقانه تان فقط با همسرتان باشد. با همسرتان حتی بیشتر از زمانیکه دوست پسر یا دوست دخترتان بود رفتار کنید. یادتان باشد که همیشه باید عاشق و معشوق باقی بمانید. پس وقتی برای شام بیرون می روید، درب را برای خانمتان باز کنید، صندلی را برای وی بیرون بکشید، و موقع قدم زدن دست های همدیگر را بگیرید.
4. مسائل پیش پا افتاده را جدی نگیرید. می توانید اجازه دهید که عادات بد همسرتان اعصابتان را به هم بریزد و اذیتتان کند. می توانید هم این عادات را بپذیرید و برای بهبود وضعیت تلاش کنید. آیا همسرتان عادت دارد در خمیردندان را موقع مسواک زدن باز بگذارد؟ خمیردندانتان را جدا کنید. آیا شوهرتان عادت دارد لباسهایش را در همه جای خانه پخش کند؟ توجه نکنید، یا اگر هم خیلی اذیتتان میکند آنها را جمع کنید، و همیشه به خاطر داشته باشید که در قبال این گذشت شما، همسرتان هم کارهای فوق العاده ای برایتان خواهد کرد.
5. به جنبه مثبت قضیه فکر کنید. به جای اینکه در مورد راه هایی که همسرتان موجب یاس و ناراحتی شما می شود فکر کنید، در مورد همه چیزهای مثبتی درمورد او فکر کنید که همیشه نظرتان را جلب می کرده است.
6. وقتی عصبانی می شوید، کمی صبر کنید. وقتی هر دوی شما عصبانی هستید، اصلاً با هم صحبت نکنید. چند دقیقه صبر کنید، بیرون رفته و کمی قدم بزنید، یا روی تخت دراز بکشید. برای مدتی از همدیگر دور شوید. یک مکث کوتاه به هر دو شما این امکان را می دهد که به جای ناراحت کردن و رنجاندن همدیگر، عاقلانه درمورد چیزی که موجب ناراحتیتان شده است با یکدیگر صحبت کنید.
7. هیچوقت از اسرار و ضعف های همسرتان برعلیه او استفاده نکنید. آنچه که به نظر غیر مهم، جزئی، و پیش پا افتاده می آید ممکن است در نظر همسرتان بسیار جدی و پراهمیت باشد. باید تشخیص دهید که چه چیز برای همسرتان مهم است و به هیچ عنوان درمورد آن با دوستانتان، مادرتان، خانواده همسرتان و یا هیچ کس دیگر صحبت نکنید. همچنین سعی نکنید موقع دعوا آن مسائل را به رخ او بکشید. یک رابطه عاشقانه رابطه ای است که طرفین بتوانند به همدیگر اعتماد کنند و رازهای درونیشان را برای هم مطرح کنند.
8. اول به همسرتان فکر کنید. اگر هر دوی شما اینکار را انجام دهید، مطمئن باشید رابطه ای بسیار لذت بخش در انتظارتان خواهد بود. تا می توانید در جواب درخواست های همسرتان پاسخ مثبت بدهید و تلاش کنید که زندگی را برای او راحت تر کنید و مطئن باشید او نیز همین کار را برای شما خواهد کرد.
9. به همسرتان احترام بگذارید. به هیچ عنوان درمورد همسرتان پیش کسی بدگویی نکنید. وقتی درمورد او صحبت می کنید، بگذارید عشق و احترام شما برای همه آشکار شود.
10. هر روز زمانی را به باهم بودن اختصاص دهید. ببینید چه کاری برای هر دو شما بهتر است....با هم غذا بخورید، آخر شب وقتی کنار هم روی تخت دراز کشیده اید فیلم تماشا کنید، با هم برای قدم زدن بیرون بروید و کارهایی از این قبیل. حتی می توانید کارها را باهم مخلوط کرده و برنامه تان را متنوع کنید. اگر یکی از شما در مسافرت به سر می برد، شب ها به همسرتان زنگ بزنید و صدایش را بشنوید. فقط مهم این است که زمانی را کنار هم بگذرانید.
یادتان باشد...هرچه بیشتر برای رابطه تان وقت بگذارید، بیشتر عایدتان می شود. بگذارید عشق و عاشقی بخشی از زندگی روزانه شما را از آن خود کند.
نویسنده: آرمند
زمانیکه کودک متولد می شود، پدران و مادران با مشکلات بسـیار زیادی روبرو می شوند، در دوران نـوزادی بـاید نــیمه های شب بیدار شوند و کارهای مربوط به او را انجام دهند،روزهـای مـدرسه رفتـن هـم چنـدان ســاده نیستند، گاهی اتفاق می افتد که کودک دچار ناراحتی شـده، اصلاً دوست ندارد به مدرسه برود و این والدین هستند که باید از پس روزهایی که دلم نمی خواهد به مدرسه بروم، بر بیاند. با وجود همه این مشلات شاید برخی از افراد تصور کنند که چرا دوران نوجوانی، زمانی که فزرند پا به سن بلوغ می گذارد، سخت تر از سایر دوره های زندگی اوست؟
باید در نظر داشت که این دوران از حساس ترین دوره های زندگی همه افراد به شمار می رود و فرزند شما، هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روحی و اخلاقی دچار تغییرات بیشماری می شود. این مرحله برای اکثر خانواده قدری گیج کننده و مشکل آفرین است.
شاید زمانی که صحبت از این دوره زندگی بچه ها به میان می آید، برخی از افراد تفکرات منفی داشته باشند، اما بر خلاف تصور عموم، نوجوان در این دوران دارای انرژی سرشاری شده، فکر می کند، ایده آل گرا می شود، و به دنبال امتیازات مساوی و حقوق مسلم خود بر می آید. در طی این زمان وظیفه والدین است که به فرزند خود کمک کنند تا رشد کرده و خصوصیات غریزی خود در جهت رسیدن به کمال سوق دهد.
درک صحیح دوران بلوغ
خوب سن بلوغ دقیقاً چه زمانی است؟ پاسخی که شما می توانید در برابر این پرسش به فرزند خود بدهید بدین شرح است: این سن در هر فرد متفاوت است. برخی از افراد خیلی سریع بالغ می شوند، عده ای دیر تر و بعضی ها هم به طور متعادل به این سن می رسند. به هر حال همه این دوره ها جزء موردهای طبیعی به شمار می روند.
اما به هر حال خانواده ها باید توان تشخیص کودکی و نوجوانی را داشته باشند. بیشتر افراد این تفاوت را از روی تغییراتی به این شرح متوجه می شوند: رشد سینه ها، شروع عادت ماهیانه، رشد موهای شرمگاهی و صورت. این موارد از جمله مشهود ترین علائم رسیدن به سن بلوغ قلمداد می شوند؛ اما نوجوانان بین سن 10 تا 14 سالگی و شاید کمی کمتر، در دوره بلوغ قرار می گیرند و تغییرات بیشمار دیگری را نیز تجربه می کنند. به مجموعه کل تغییرات جسمی و روحی، "بلوغ" اطلاق می شوند.
اکثراً گزارش می شود که رفتار نوجوانان در این زمان با پدر و مادرها عوض می شود. آنها تمایل پیدا می کنند تا هر چه بیشتر از خانواده های خود جدا شده و مستقل شوند. به همین دلیل تمایل پیدا می کنند تا هر چه بیشتر خودشان را از پدر و مادر خود دور کنند. در این سن اهمیت آنها به دیگران به ویژه هم سن و سال هایشان بیشتر می شود و هر کاری را که آنها انجام می دهند، روی خودشان پیاده می کنند.
آنها خودشان را به شکل های مختلف در آورده و در غالب افراد دیگر می روند. روی این نکته که تا چه حد با هم سن و سال های خودشان تفاوت دارند، توجه بسیار زیادی می کنند و همین امر باعث می شود تا درگیری ها و بحث های بیشتر در خانه بوجود آید.
کله شق بودن
یکی از رایج ترین انواع درگیری هایی که در این سن بوجود می آید، مخالفت مکرر با پدر و مادر است. نوجوانان در این سن قدری سرکش می شوند و در هر مورد با والدین خود مخالفت می کنند. البته نمی توان گفت که همه نوجوانان دچار یک چنین مشکلی میشوند، اما در اکثر موارد این اتفاق روی می دهد. دلیل این امر تغییرات روانی و احساسی در وجود نوجوان ذکر شده است.
به هر حال نوجوانان هر کاری که انجام می دهند، تنها یک هدف را دنبال می کنند و آن هم رسیدن به استقلال است. به این منظور آنها سعی می کنند تا آنجایی که میتوانند خودشان را از خانواده دور کنند. به ویژه بچه هایی که بیش از اندازه به خانواده وابسته هستند، تلاش بیشتری در این زمینه از خود نشان می دهند. آنها این امر را به واسطه نظرهایی مخالف با نظر والدین نشان می دهند و آنچنان که قبلاً با پدر و مادر ارتباط برقرار می کردند، با آنها رابطه برقرار نمی کنند.
همچنان که بزرگتر می شوند، تمایل پیدا می کنند تا نسبت به مسائل مختلف دقیق تر و منطقی تر فکر کنند. آنها در ذهن خود ارزش های اخلافی مختلفی را تعریف میکنند، یک نظام ارزشی جداگانه را برای خود در نظر می گیرند، و راهکارهای پدر و مادر که تا چند وقت پیش برای آنها کارگشا بود، مشکل آفرین جلوه می دهد.
وظیفه پدر و مادر این است که ببیند تا چه حد به فرزند خود فضا می بخشد و به او اجازه می دهد که احساس استقلال پیدا کند. والدین در این زمان باید سوالاتی به این شرح را از خود بپرسند: "آیا بیش از اندازه او را کنترل می کنم؟" و یا "آیا به اندازه کافی به حرف های او گوش می دهم؟" و "آیا به او اجازه می دهم تا نظر های مثبت خودش را در کارها اعمال کند؟"
نکاتی برای تربیت بهتر فرزندان در دوران نوجوانی
دنبال یک طرح کامل برای هدایت صحیح فرزندان خود در این دوران هستید؟ در این قسمت بهترین شیوه های تربیتی را در اختیار شما قرار می دهیم:
آگاهی خود را افزایش دهید
در مورد نوجوانان کتاب های مختلف بخوانید. باید به طور دقیق بدانید که چگونه میتوانید با غرور جوانی برخورد نمایید. تغییر حالات نوجوان در این سن یک امر کاملاً طبیعی است. باید آنقدر آگاهی داشته باشید که بتوانید حالت بعدی فرزند خود را پیش بینی کنید. والدینی که توانایی انجام چنین کاری را داشته باشند به طور حتم برنده میدان خواهند شد، و از سوی دیگر هر چقدر که شما اطلاعات بیشتری داشته باشید، راحت تر می توانید فرزند خود را هدایت کرده و او را در مسیر مناسب قرار دهید.
خیلی زود در مورد سن بلوغ با او صحبت کنید
صحبت کردن در مورد عادت ماهیانه و یا خواب های مرطوب کننده، زمانیکه نوجوان آنها را به خودی خود تجربه می کند، بدان معناست که شما صحبت کردن در مورد این مسائل را قدری دیر شروع کره اید. سوال های ابتدایی نظیر تفاوت میان بدن زن و مرد و اینکه بچه ها از کجا بوجود می آیند را پاسخ دهید، اما باید دقت داشته باشید که اطلاعات اضافی که نمی تواند هیچ کمکی به او کند را نیز در اختیارش نگذارید. فقط به سوالاتشان جواب دهید.
شما فرزند خودتان را بهتر می شناسید و می توانید متوجه شوید که چه زمان شروع به تعریف کردن لطیفه های جنسی می کند و چه زمان توجه او نسبت به ظاهر افراد افزایش پیدا میکند. این موقع زمان بسیار مناسبی است که سوالات خودتان را از او پرسید:
سالانه این کار را انجام دهید تا آنها شما را در جریان تغییراتی که در بدنشان رخ میدهد، قرار دهند. پزشک هم می تواند کودک را آزمایش کند و شما را در جریان روند تغییرات او در یکی و دو سال آینده قرار دهد. آزمایش پزشک می تواند شرایط مناسب را برای شما فراهم آورد تا با فرزند خود در مورد نوجوانی و بلوغ صحبت کنید. هر چقدر که این بحث را به آینده موکول کنید، سوء تفاهم کودک افزایش پیدا کرده و از تغییرات روحی و جسمی که برایش اتفاق می افتد بیشتر رنج خواهد برد.
از این گذشته هر چه زود تر آنها را با این مقوله آشنا کرده و سر صحبت را باز کنید، آنها با چشم های بازتری این دوران را سپری خواهند کرد. به آنها کتاب هایی را در مورد نوجوانی و دوران بلوغ که برای گروه سنی خودشان تالیف شده است، بدهید تا با اطلاعات مفید در این زمینه آشنا شوند. برایشان داستان هایی از دوران نوجوانی خود تعرف کنید. دانستن این مطلب که پدر و مادر هم چنین دورانی را پشت سر گذاشته اند به کودک آرامش بیشتری می دهد.
خودتان را جای او بگذارید
با فرزند در حال رشد خود اظهار همدردی کنید. به او بگویید که کاملاً طبیعی است که قدری مضطرب شود. به او بگویید که کاملاً طبیعی است که یکی از دوستانش امسال به سن بلوغ برسد و دیگر یکی دو سال دیگر.
موضع خود را معین کنید
اگر نوجوان خواست موهایش را رنگ کند، ناخن هایش را لاک بزند، لباس های پانکی بپوشد، پیش از ممنوع کردن این موارد یک بار دیگر در مورد تقاضای آنها فکر کنید. آنها هیچ ابایی از شکه کردن شما ندارند به همین دلیل برای جلوگیری از این امر بهتر است هر چند وقت یکبار به آنها اجازه بدهید تا یکی از موارد مورد علاقه خودشان را انجام دهند. اعتراض را برای کارهایی بگذارید که واقعاً مشکل آفرین هستند مانند: تنباکو، مواد مخدر، الکل.
انتظارات خود را ثابت نگه دارید
نوجوانان معمولاً از انتظاراتی که والدین از آنها دارند، دل خوشی ندارند؛ اما باید بدانند که پدر و مادر آنها را دوست می دارند و برایشان اهمیت و ارزش قائل هستند که یک چنین انتظاراتی را از آنها دارند. زمانیکه نمره خوبی در مدرسه گرفتند، آنها را تشویق کنید، اگر به اصول خانه پایبند بوده و قوانین را رعایت کردند نیز از آنها تقدیر و تشکر نمایید. اگر والدین انتظارات بجایی داشته باشند، نوجوانان هم آنها را رعایت خواهند کرد.
به او آگاهی بدهید و خودتان نیز اطلاعات جدید داشته باشید
دوران بلوغ بیش از هر زمان دیگر نوجوانان را ترغیب به کسب تجربه می کند و این تجربیات شامل موارد خطرناک نیز می شوند. انتظار نداشته باشد که نوجوان هیچ چیز در مورد مشروب، رابطه جنسی، و یا مواد مخدر نداند. پیش از آنکه کودک در معرض یک چنین مسائلی قرار بگیرد، این مسائل را با او در میان بگذارید و خیلی صریح در مورد آنها با او صحبت کنید. با این کار نوجوان در زمان بروز مشکل کاملاً مسئولانه می تواند از خود واکنش نشان دهد.
دوستان کودک خود را بشناسید، و همچنین با پدر و مادرهای آنها هم آشنا شوید. گفتگو با والدین آنها می تواند راه حل روشنی را در مقابل شما بگشاید. والدین میتوانند یکدیگر را از فعالیت های مختلف کودکان آگاه کنند بدون اینکه فرزاندانشان احساس کنند تحت کنترل هستند و با این کار محیط پاک و سالمی را برای آنها بوجود آورند.
با علائم خطر آشنا شوید
کمی تغییر و تحول در طی این دوران کاملاً طبیعی است، اما مشکلات حاد و تغییرات مکرر در رفتار نوجوان می تواند حاکی از وجود یک مشکل بزرگ باشد. در صورت بروز علائم زیر می توانید با پزشک متخصص تماس بگیرید:
هر گونه رفتار عجیب دیگری که برای مدت زمانی بیش از 6 ماه باقی بماند، جزء علائم مشکوک محسوب می شود. کمی تغییر کاملاً طبیعی است، اما تبدیل شاگرد اول به تنبل ترین شاگرد کلاس قدری مشکوک است. مشاور مدرسه، روانشان یا متخصص اعصاب و روان می توانند به شما کمک کنند تا بهترین شیوه درمان برای نوجوان را پیدا کنید.
به تنهایی او احترام بگذارید
برخی از والدین با این مورد به سختی کنار می آیند. آنها تصور می کنند که هر کاری که فرزندشان انجام دهد، به هر نحوی که شده به خودشان ارتباط پیدا می کند؛ اما برای اینکه به او کمک کنید تا بتواند پا به عرصه بزرگسالی بگذارد باید قدری به او تنهایی بدهید.
به زبان دیگر اتاق نوجوان و تماس های تلفنی او می توانند کاملاً خصوصی باشند. همچنین نباید انتظار داشته باشید که فرزندتان تمام افکار و تمایلات و فعالیت هایی را که انجام می دهد با شما در میان بگذارد. البته به دلیل مسائل ایمنی باید بدانید که او کجا می رود و مشغول انجام چه کاری است، اما لازم نیست که از کلیه جزئیات مطالب اطلاع داشته باشید. همچنین نباید انتظار داشته باشید که شما را به جمع خودشان دعوت کنند!
ببینید چه چیزی می خواند و نگاه می کند
برنامه های تلویزیونی، مجله، روزنامه، کتاب، اینترنت و ... کودک از منابع بیشماری میتواند اطلاعات بسیار زیادی بدست آورد. نگران نباشید اگر نوجوان شما ساعات طولانی جلوی تلویزیون می نشیند و یا با اینترنت کار می کند. فقط کافی است بدانید که مشغول انجام چه کاری است، و یا با چه کسانی ارتباط برقرار می کند.
قوانین منطقی تعیین کنید
وقت خواب برای نوجوان باید کافی باشد، درست مانند زمان کودکی. زمانیکه کودک با شما صادقانه برخورد میکند، او را تشویق کنید. اگر نسبت به خوابیدن راس ساعت 10 از خود واکنش نشان می دهد، زمان خواب او را به 30/10 افزایش دهید. باید بر روی کارهایی که انجام می دهید یک مرتبه دیگر به طور دقیق فکر کنید و باز اندیشی انجام دهید. شما هم وقتی به سن آنها بوده اید همین مشکلات را با خانواده خود داشتید.
آیا این دوران تمام شدنی است؟
همچنان که کودک در طی دوران بلوغ رشد می کند، شما خودتان به راحتی متوجه افت و خیزهای این دوران خواهید شد. به مرور زمان صاحب فرزندی می شوید که مستقل تر، منطقی تر، و مسئول تر است. بنابراین شعاری که والدین موفق به فرزند خود می دهند را به یاد داشته باشید: "با کمک هم وارد این دوران می شویم و با کمک هم از آن خارج می شویم!"
نویسنده: سوده
اکثر پدر و مادرها می دانند که دعوا و جار و جنجـال جـلوی فرزندانشان کار درستی نیست—اما واقعیـت ایـن است که ایـن اتــفاق معمولاً رخ می دهـد. در یـک ازدواج، عــواملـی مـثل مسائل مـالی، اســترس و فشـارهای کـاری، کـمبودخـواب، تغـییر خـلق و خـو، و کمبود فرصت استراحت، مـی تـواند مـــوجبات مخالفت و ناسازگاری زن و شوهرها را درخـانه فـراهم آورد. خیلی از زوجین تصور می کنند که دعوا هر از گاه باعـث می شود اختـلافات از بین رفته و رابطه به خوبی پیش رود. اما به چه قیمتی؟ به قیمت بچه ها؟ این دعواها و جار و جنجال ها بر رشد ما چه تاثیری دارد؟
اکثر بچه ها متوجه ناسازگاری ها و تعارضات پدر و مادر می شوند و اگر بطور مداوم شاهد زد و خورد آنها باشند، نشانه هایی از پریشانی و ناراحتی های فیزیکی و احساسی از خود بروز می دهند.
برخی تحقیقات نشان می دهد که بچه ها حتی از شش ماهگی نسبت به استرس صداهایی که در اطراف خود می شنوند و برخوردها و منازعات پرخاشگرایانه واکنش میدهند.
واکنش های فیزیکی
بچه ها در هر سن و سالی در برخورد با دعوا و مشاجرات پدر و مادر خود، واکنش هایی از شوک و ضربه نشان می دهند. ندرتاً می خواهند که این دعوا ادامه پیدا کند از اینر معمولاً سعی می کنند:
به طور کلی، هر چه بچه ها کوچکتر باشند، احتمال گریه کردن و نشان دادن واکنش های ترس از آنها بیشتر است. بچه های بزرگتر برای تمام کردن درگیری معمولاً حرف می زنند.
واکنش های احساسی
شواهد و مدارک تجربی نشان می دهد که چیزهایی که والدین تجربه می کنند، بچه ها هم تجربه خواهند کرد. از اینرو، اگر والدین عصبانی و ناراحت باشند، این احساسات به سایر اعضای خانواده نیز سرایت خواهد کرد. از آنجا که بچه ها والدینشان را الگوی خود می دانند و به آنها تکیه می کنند، دیدن آنها در حال دعوا و مشاجره برایشان ناراحت کننده خواهد بود.
این نوع رفتار می تواند منجر به ایجاد احساس استرس و اضطراب در بچه ها شود. حس "خانواده" در آنها به همراه حس اعتماد به نفسشان تخریب می شود. وقتی میبینند پدر و مادر قانون شکنی می کنند درحالیکه همیشه آنها را از آن منع میکردند، باعث از بین رفتن حس اعتماد در آنها شده و این تجربه برای بچه ها بسیار گیج کننده خواهد بود.
اگر دعوا و مشاجره بخشی از زندگی عادی پدر و مادر باشد، بچه ها همیشه منتظر بروز بحث و درگیری بین آنها خواهند بود. علاوه بر این رفتارهای حفاظت از خود، بچه ها برای جلوگیری از بروز این درگیری ها خود را خسته می کنند. این مسئله آنها را در موقعیتی بسیار دشوار قرار می دهد و مجبورشان می کند که نقش یک آدم بزرگ را بازی کنند، درحالیکه نه از نظر فیزیکی و نه شناختی به آن اندازه نرسیده اند.
تاثیرات طولانی مدت
شواهد تجربی از والدینی که با آنها کار کرده ام من را به این باور می رساند که اکثر والدین از مشاجرات لفظی درحضور فرزندان خود خودداری می کنند. اکثر والدین از تاثیر احتمالی این مشاجرات بر روی فرزندانشان آگاهی دارند و سعی می کنند آن را در اتاقی دیگر و دور از فرزندانشان انجام دهند.
والدین اکثراً سعی می کنند حرفها و مشاجراتشان را شب ها بعد از اینکه بچه ها به خواب رفتند انجام دهند تا خطر شنیده شدن آنها توسط بچه ها و ناراحت شدن آنها کمتر شود. توصیه می شود که اگر والدین می توانند احساسات خود را کنترل کنند، بهتر است مخالفت ها و ناسازگاری های خود را به تعویق بیندازند تا محیط و زمانی مناسب برای خالی کردن آنها پیدا کنند. بهتر است این مشاجرات در محلی به غیر از خانه انجام شود، پارک یا سایر محیط هایی که بچه ها در آن حضور نداشته باشند، مناسب تر است.
اما برای بسیاری از والدین دور نگه داشتن مشاجرات از خانه، غیرممکن است. خلق و خو به سرعت عوض می شود و قبل از اینکه حتی خودتان هم متوجه شوید، دعوا را راه انداخته اید.
تاثیر را به حداقل برسانید
در مورد ناسازگاری ها با فرزندتان صحبت کنید
1. برای توصیف ساده احساساتتان بعد از مشاجره با فرزندتان وقت بگذارید، بدون اینکه بخواهید همسرتان را بدنام کنید.
2. فرزندتان را مطمئن کنید که همدیگر و آنها دوست دارید.
3. برای فرزندتان توضیح دهید که دعواها و مشاجرات کوچک هر از گاهی ممکن است در خانواده اتفاق بیفتد و سعی خواهید کرد که از این به بعد دعوای شدید نداشته باشید.
4. اجازه بدهید فرزندتان درمورد مشاجره سوال کند. بچه ها ممکن است درمورد رابطه پدر و مادرشان دچار ترس و نگرانی شوند چون درواقع بحث و مشاجره شما را خوب نمیفهمند. از اینرو، باید به آنها فرصت دهید این نگرانی ها را به حداقل برسانند.
5. شدت دعوا را کنترل کنید. اگر می بینید که دعواهایتان روز به رز شدیدتر و بیشتر می شود، کمک بگیرید. از روانشناس و مشاور خانواده بخواهید که موقعیت بین شما را کمی آرامتر کرده و نظرات هر دو شما را جویا شود.
هرچقدر هم که تلاش کنیم، دعوا و مشاجره بین پدر و مادرها هیجوقت از ریشه کنده نمی شود. اگر بچه های ما شاهد مهر و علاقه ما به یکدیگر باشند، و خودشان نیز به اندازه کافی از این محبت دریافت کنند، وقتی دعوا و مشاجره ای هم پیش بیاید، در نظر آنها این مشاجره در یک رابطه دوستانه و گرم و بامحبت اتفاق افتاده است و تاثیر چندان منفی بر آنها نخواهد داشت.
نویسنده: آرمند
بی شک تنبیه بدنی سبب مطیع ساختن آنی کودک می شود، اما در عین حال میتوان از آن همردیف آزار جسمی نیز یاد کرد. آیا والدین باید فرزندان را تنبیه کنند یا باید پدر و مادر ها را از انجام این کار منع نمود؟
در برخی خانواده ها، استفاده از تنبیه بدنی به منظور تادیب کودکان، از محدوده استعمال بالایی برخوردار می باشد. این موضوع در محافل روانشناسی و اجتماعی همیشه جزء مقوله های بحث برانگیز به شمار می رفته اند. برخی از روانشناسان کودک بر این باورند که تنبیه بدنی مانع رشد فیزیکی و روحی کودک می شود. در تحقیق فراگیری که 88 مطالعه موردی متنوع را در بر می گرفت، خانم دکتر الیزابت تامسون گرشوف، روانشناس و مدیر مرکز حمایت از کودکان بی سرپرست دانشگاه کلمبیا، جنبه های مثبت و منفی تنبیه جسمانی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. نتیجه پژوهش های وی به همراه گزارش های متفاوت آن، در جولای سال 2007 در پژوهشنامه روانشناسی آمریکا به چاپ رسید.
در این تحقیق 62 ساله ارتباط میان استفاده والدین از تنبیهات جسمانی و رفتار و تجربیات کودکان مورد بررسی قرار گرفت. این تحقیقات مواردی نظیر: تسلیم آنی کودک، درونی شدن اخلاقی، کیفیت ارتباط کودک با والدین، و آزار جسمی وارده از جانب والدین هم در دوران کودکی و هم در دوران بزرگسالی مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین مقوله هایی نظیر سلامت روانی، پرخاشگری، و رفتارهای مجرمانه و ضد اجتماعی فرد در دوران بلوغ نیز بررسی شد. همچنین تنبیه بدنی فرزند و همسر در افرادی که خودشان در کودکی مورد تنبیه جسمانی قرار گرفته بودند نیز ارزیابی شد.
دکتر تامسون ارتباط تنگاتنگی میان تنبیه بدنی و روحیات و اخلاقیات همه کودکانی که در معرض تنبیه جسمانی قرار گرفته بودند، پیدا کرد. 90% از کودکان، رفتارهای جامعه ستیز و پرخاشگرانه از خود بروز می دادند. تنها تاثیری که تنبیه بدنی در کودک القا میکرد، پذیرش سریع خواست والدین بود.
بیشترین تاثیرات این نوع تنبیه، یکی پذیرش سریع از جانب کودک و دیگری وارد آمدن آسیب بدنی به او بود. تامسون معتقد است که این دو مورد، پیچیدگی مبحث تنبیه بدنی کودکان را بیش از پیش افزایش می دهند.
دکتر تامسون در گزارش های خود اینطور می نویسد که: "مناقشه و مجادله پیرامون این مبحث با آسیب های جسمانی که بر روی بدن کودک ظاهر می شوند و سپس پذیرش آنی خواست والدین از سوی دیگر، بالا می گیرد. توافق عام بدین شرح است که تنبیه بدنی کودک را به سرعت مجاب به عمل بر طبق خواست والدین می نماید؛ اما در عین حال آسیب های جسمانی که به این واسطه به کودک وارد می شود را نیز نباید نادیده گرفت. این آسیب های جسمانی به منزله نوعی سوء رفتار از جانب والدین نسبت به کودک قلمداد می شوند."
در عین حال تامسون اظهار می دارد که همه کودکانی که قربانی تنبیه بدنی می شوند در بزرگسالی پرخاشگر نشده و باید در نظر داشت که همه آنها مرتکب جرم نمیشوند. تعدا زیادی از عوامل محیطی مانند ارتباط فرزند با والدین می تواند تاثیرات سوء این نوع تنبیهات را کاهش دهد. اما در نظر گرفتن کلیه عوامل دخیل با توجه به گزارش های شخصی والدین و تعاریف تنبیه متعارف، کار دشواری است.
در نهایت دکتر تامسون استنتاج می کند که: "تنبیه جسمانی در خانواده های متفاوت بسته به تعداد دفعات تکرار، میزان شدت استفاده شده، میزان برآشفتگی احساسی در زمان تنبیه، و اینکه آیا آنرا با انواع تنبیه های دیگر آمیخته می سازند یا خیر، متفاوت می شود. بسته به شرایط خاص، انواع متفاوتی از نتایج و مشکلات به وجود خواهد آمد."
تحقیقات حاکی از این امر هستند که تعداد دفعات تکرار و میزان شدت تنبیات از اهمیت بسزایی برخوردار می باشند. هر چقدر کودک بیشتر و محکم تر مورد اصابت قرار بگیرد، احتمال اینکه پرخاشگری در او افزایش پیدا کند، بیشتر می شود. در این شرایط احتمال بروز سوء رفتار و به خطر افتادن سلامت روحی او نیز امکان پذیر خواهد بود.
در حالیکه ماهیت تحقیق، رابطه معملولی میان تنبیه جسمانی و اخلاق کودک را منع می کند، در عین حال در مورد این مطلب که تنبیه جسمانی چه نتایج منفی را میتواند در بر داشته باشد نیز مطالب متعددی را به رشته تحریر در می آورد. از سوی دیگر تنبیه جسمانی عواقب خطرناکی را برای کودک به همراه دارد. از جمله این موارد می توان اظهار داشت که کودک به درستی تفاوت میان درست و غلط را یاد نمی گیرد، همچنین به دلیل ترسی که در وجود او ایجاد می شود دیگر هیچ گاه در حضور والدین نافرمانی نمی کند، اما زمانیکه والدین خود را در نزدیکی خود نمی بیند شروع به بد رفتاری کرده و دست به کارهای نادرست می زند.
در تفاسیری که پیرامون مطالعات دکتر تامسون نوشته شده، دکتر جرج هلدن از داشنگاه آستین – تگزاس در مورد نتایج تحقیقات تامسون اینچنین می نویسد که: "با توجه به یافته های تحقیقات گسترده تامسون می توان ادعا کرد که تنبیه بدنی نه تنها نمی تواند سودمند باشد، بلکه می تواند موجبات بروز آسیب های جبران ناپذیری را نیز فراهم آورد." هلدن معتقد است که جامعه روانشناسی به هیچ وجه نباید حامی تنبیه بدنی به عنوان روشی برای تادیب باشد.
برخی دیگر از پژوهشگران نیز بر این باورند که چون نتایج تحقیقات تامسون بیشتر بر روی تنبیهات شدید و افراطی تاکید دارد، نمی توان برداشت مناسبی از تنبیه نرمال و هنجار پسندانه کرد.
در این تحقیقات تعریف مناسبی از تنبیه متعادل به میان نیامده است. آنها همچنین بر این باورند که ارتباط دادن بیش از اندازه میان تنبیهات بدنی و آزار جسمانی ثابت نمیکنند که تنبیه های متعادل و هنجار پسندانه می توانند ریسک ایجاد آزارهای جسمانی وارده به کودک را کاهش دهند.
جمع کثیر دیگری از دانشمندان نیز بر این باورند که برخی از والدین هستند که به هنگام تنبیه فرزند خود احساساتی شده، کنترل خود را از دست می دهند و ممکن است نتوانند کودک را به طور مناسب تنبیه کرده و باعث آزار و اذیت او شده و به او آسیب وارد می آورند. بنا به این دلیل بهتر است افرادیکه این تعادل را در خود نمی بینند از تنبیه بدنی به عنوان یک روش مناسب برای تربیت فرزند خود استفاده نکنند چرا که جز جنبه های منفی چیز دیگری برای آنها در بر نخواهد داشت؛ اما مبحث مورد بحث تنها این نیست که چون برخی از والدین بیش از اندازه در تنبیه بدنی به جلو پیش می روند، پس نباید کودکان خود را تنبیه کنند، بلکه مجادله بر سر این موضوع است که بهتر است خانواده ها برای تربیت فرزندان خود به هیچ وجه از تنبیه بدنی استفاده نکنند.
در این رابطه پژوهشگران ادعا می کنند که خود والدین هم تمایلی به گزارش دادن تنبیهات شدیدی که در قبال فرزندان انجام می دهند، ندارند و معمولاً نمی توان آمار دقیقی از میزان تنبیهات شدید بدنی کودکان بدست آورد.
به هر روی تا زمانیکه محققان، متخصصان بالینی، و والدین نتوانند به طور قطعی آثار مثبت تنبیه بدنی را به اثبات برسانند، حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که تنبیه بدنی هیچ گونه عواقب منفی را در بر ندارد، ما به عنوان روانشناس مسئول هستیم و نمیتوانیم تنبیه بدنی را به عنوان یک شیوه برای تادیب کودک به والدین توصیه کنیم، بلکه در عین حال باید والدین را نسبت به این مسئله هشدار هم بدهیم.
نویسنده: سوده
سنـاریوی زیر را در ذهن خود به تصـویر بـکشید. همسرتان
نامه مهـمی را به شما داده تا آن را پست کنید و تصورکرده
که شما نـام را در راه خود به محل کارتان، پسـت خــواهید
کرد؛ اما متاسفانه شما فراموش میـکنید و در راه بازگشـت
بـه خانه یـادتـان مـی آید. "اوه خدای من" این اولیـن عکس
العـملی است که شما نشان می دهـید. می دانید که اگر
همسرتان از این قضیه اطلاع پیدا کند، واقعاً ناراحت خواهد
شد.
شما کل کیف و بعد هم ماشین را می گردید، اما نامه را پیدا نمی کنید، حالا چه کار می کنید؟ می خواهید زمانیکه همسرتان به خانه بازگشت و به شما گفت نامه را پست کردید یا نه چه جوابی در مقابل به او می دهید؟
می گویید: "نامه گم شد" و یا "نامه را گم کردم"؟ پاسخ به این سوال روشن می کند که آیا شما توانایی قبول مسئولیت های کارها را دارید یا خیر. ما تازمانیکه نتوانیم مسئولیت کارهایمان را به عهده بگیریم از دوران کودکی به بزرگسالی وارد نخواهیم شد. باید گفتن "گم شد" را متوقف کرده و "من گم کردم" را جایگزین آن کنید.
تا زمانیکه مسئولیت کارهایی را که انجام می دهید، بر عهده نگیرید و به دنبال دلایلی هستید که در مقابل اشتباهاتتان بهانه جویی کنید، با خودتان صادق نیستید. زمانیکه مسئولیت کارهایتان را به عهده می گیرید و به دنبال بهانه هایی می گیردید که مسئولیت آنها را به گردن افراد دیگر بیندازید، باید بدانید که با خودتان هم صادق نبوده اید. به محض اینکه حقیقت را بپذیرید و مسئولیت کاری را که انجام داده اید بر عهده بگیرید، آنوقت طرز تفکر شما تغییر پیدا می کند، می توانید بر روی حل مشکل تمرکز کرده، آنرا حل کنید و از تکرار مجدد آن جلوگیری نمایید.
اگر شما جزء افرادی هستید که همیشه برای کارهایشان بهانه جویی می کنند، شاید بارهای اول قبول مسئولیت برایشان دشوار باشد. قبول مسئولیت های کارهای انجام داده در زندگی مشترک نیازمند شجاعت است به ویژه زمانیکه طرف مقابل در اشتباه باشد.
حامد، یکی از افرادی است که هیچ کاری را سر موقع انجام نمی دهد و همیشه یک لیست از بهانه های مختلف جمع می کند که چرا نمی تواند کارهای خانه را آنچنان که باید و شاید انجام دهد. بهانه هایی از قبیل هوا خیلی گرم و یا سرد بود، خیلی خسته بودم، ابزار کافی در اختیار نداشتم، وقتم اجازه نمی داد.
او همیشه قول می دهد که کارها یک روز دیگر انجام خواهد داد، اما این روز طلایی هیچ گاه از راه نخواهد رسید. کارهایش همسرش بهاره را خسته کرده اند، بطوریکه او از شنیدن بهانه های واهی حامد منزجر شده است.
بالاخره بهاره لب به سخن باز کرد و با او در میان گذاشت که این کارها او را عصبی میکنند و سبب می شوند که از زندگی مشترک خود راضی نباشد.
آنها به جلسات مشاوره خانواده رفتند و حامد به تدریج یاد گرفت که باید مسئولیت کارهایی را که مربوط به خودش است را به عهده بگیرد. او همچنین یاد گرفت که باید برای توضیح کارهایی که انجام می دهد از لغات مناسب تری استفاده کند.
او یاد گرفت زمانیکه می گوید: "وقت کافی برای تعمیر شیر نداشتم" منظورش این است که: "برنامه ریزی مناسبی برای انجام این کار در این روز بخصوص نداشتم." زمانیکه باز هم یک قدم جلوتر می رویم می توانیم صداقت بیشتری را به خرج داده و بگوییم: "واقعاً حوصله ندارم این کار را انجام دهم به خاطر همین گذاشتم برای یک وقت دیگر."
زمانیکه حامد از الگوهای صحیح اخلاقی اطلاع پیدا کرد، از آن به بعد توانست تا با صداقت کامل با همسر خود ارتباط برقرار کند. حامد به بهاره گفت درحالیکه تمایلی به انجام برخی پاره ای از کارهای تعمیری منزل را ندارد، اما به هر حال تمام تلاش خود را برای انجام کارهای به تعویق افتاده به کار خواهد گرفت.
آنها در این مورد با هم صحبت کردند و مشکلاتشان را حل نمودند، بعد هم تصمیم گرفتند تا فردی را استخدام کنند تا کارهایی که حامد واقعاً قادر به انجامشان نیست را برایشان انجام دهد. بعد هم حامد یاد گرفت تا زمانیکه از عهده انجام کاری بر نیاید هیچ گاه قول انجام آنرا به همسر خود ندهد. در نهایت امر نیز به این نتیجه رسید که هیچ چیز جز صداقت نمی تواند در زندگی آنها را به خوشبختی نزدیک کند.
این موارد توانست تغییرات شگرفی را در زندگی آنها ایجاد کند. بهاره دیگر احساس نکرد که مانند خانم هایی است که همواره "غر می زنند" نبود، و حامد هم دیگر با وعده و وعیدهای دروغین او را اذیت نمی کرد. تنش های کمتری در زندگی مشترک آنها ایجاد شده و همین امر به آنها فرصت بیشتری داد تا خوبی های یکدیگر را بیشتر در ک کنند و از وجود هارمونی در زندگی مشترکشان لذت بیشتری بردند.
نویسنده: سوده
در روزهای اول شروع یک ارتباط، هیچ یک از طرفین تمایلی به فکر کردن در مورد قوانین و مقررات موجود ندارد. این دوران زمان خوشی است و قانون گذاشتن و اجرای آن چندان لازم و ضروری به نظر نمی رسد؛ اما به هر حال بنیان نهادن یک سیستم نظامند قانونی از همان ابتدای کار امری لازم الاجرا به شمار می رود. منظور ما این نیست که باید تمام جزئیات را روی ورق بیاورید و همه چیز به صورت مکتوب باشد، بلکه یک چارچوب کلی برای کلیات کار باید طراحی شود که به واسطه آن تمام کارها با آرامش و راحتی بیشتری پیش رود.
در کنار این قوانین یک سری مجازات هایی نیز برای اجرا نکردن آنها باید در نظر گرفته شود. باید به خاطر داشته باشید که اگر می خواهید همسرتان از قوانینی که شما مقرر کرده اید پیروی کند، باید ابتدا خودتان آنها را رعایت نمایید. پس بهتر است که اگر خودتان آنها را رعایت نکردید، ابتدا مجازات را بر روی شخص خودتان پیاده کنید.
هیچ یک از دو طرف نباید با شخص سومی ارتباط داشته باشند
همیشه یک قانون ابدی وجود دارد که همه ملزم به پذیرش آن هستند: هیچ گونه خیانتی وجود نداشته باشد. با ورود به یک رابطه، شما خود به خود یک چنین قانونی را می پذیرید و باید گردش و تفریح های تک نفره را کنار بگذارید چراکه تنها چیزی که میتواند شما را در زندگی مشترکتان به موفقیت برساند، اعتماد متقابل است. زمانیکه حتی برای یک بار بوی خیانت به رابطه وارد شود، اعتماد برای همیشه از بین خواهد رفت.
بنیان نهادن این قانون کار ساده ای است. معمولاً هر دو نفر به یک چنین قانونی پایبند بوده و تمایل دارند که آنرا اجرا نمایند. خانم دوست ندارد که شما با دختر های دیگر این طرف آنطرف بروید و شما هم به طور حتم دوست ندارید که او دنبال مردهای دیگر راه بیفتد. زمانیکه قرار های ملاقات طی شد و رابطه وارد مراحل جدی تر شد، فقط کافی است که یک بار به این قانون اشاره کنید. در حقیقت صحبت کردن در مورد این مطلب که قرار گذاشتن با افراد دیگر از این پس ممنوع می شود، خود اهمیت این موضوع را به طرف مقابل انتقال خواهد داد.
مجازات: احترام به این قانون و پایبندی به آن از اهمیت بالایی برخوردار می باشد، تنها مجازاتی که می توان برای آن در نظر گرفت پایان دادن سریع به رابطه است.
بهای بقای ارتباط باید در یک حد معین باقی بماند
توقعات بیجا در یک رابطه جایی ندارند؛ و این امر از همان ابتدای رابطه باید روشن شود. البته منظور ما این نیست با افرادی زندگی کنید که هیچ گونه آرزو و رویایی ندارند اما به هر حال باید انتظارات طرف مقابل از شما منطقی باشد. توقعات بیجا و آرزوهای غیر منطقی و غیر واقعی می توانند رابطه را خسته کننده نمایند. در ابتدا شاید جالب باشد که نیازهای یکدیگر را برآورده کنید، اما به هر حال هر دو طرف باید به خوبی بدانند که هر کس زندگی فردی خود را دارد و نمی تواند تمام زندگی اش را وقف برآورده کردن آرزوهای دیگری کند.
برگرداندن این قانون در زندگی واقعی شاید قدری نیرنگ آمیز باشد. در ابتدای رابطه شاید برای جلب رضایت و بدست آوردن او هر کاری که می خواهد را برایش انجام دهید و هر کاری که از دستتان بر بیاید را انجام دهید. سرو کردن غذای مورد علاقه او، خریدن گل های رنگارنگ و بردن او به مکان های که دوست دارد خوب است، اما نباید بیش از اندازه در این کار زیاده روی به خرج دهید. به هر حال شما هر زمان که توانایی انجام چنین کارهایی را داشتید، نباید از انجام آنها دریغ کنید، اما شما باید محبت به او بدهید نه اینکه او بیش از اندازه از شما انتظار داشته باشد.
مجازات: مجازات باید با جرمی که شکل گرفته هماهنگی داشته باشد. به عنوان مثال اگر او از شما انتظار دارد که هر روز برایش گل رز بگیرید، چند روز این کار را انجام ندهید تا با این امر او به این نتیجه برسد که توقعش در این مورد چندان مطابق میل باطنی شما نیست. مجازات های جدی تر نظیر قطع ارتباط را باید بگذارید برای مقوله های جدی تر؛ به عنوان مثال در مواردی شبیه به این مطلب که او از شما انتظار دارد تا با دوستان صمیمی خود قطع رابطه کنید.
مالکیت طلبی ضمنی ممنوع
قرار گرفتن در یک ارتباط به آن معنا نیست که پس از مدتی یکی از طرفین مالک طرف دیگر می شوند. هر دو طرف باید آزادانه به زندگی خود بپردازند. این بدان معناست که: کسی حق ندارد برای دیگری تصمیم گیری کند، و یا در مورد کارهای بزرگ به تنهایی تصمیم گیری نماید. فقط به این خاطر که شما ازدواج کرده اید دلیلی نمی شود که ارتباطتتان را با دوستانتان قطع کنید، مطابق میل او تفریحات خود را انتخاب کنید و هر کاری که او دوست داشته باشد را انجام دهید. باید به یکدیگر فضا بدهید تا هر یک مطابق میل خود کارهای شخصی اش را انجام دهد.
این مورد مقوله ای است که سبب برزو مشکلات زیادی در روابط می شود. هیچ موقع ارتباط به جایی نمی رسد که یکی از طرفین حق داشته باشد به نفر دیگر بگوید: "خوب از این به بعد من به جای تو تصمیم می گیرم." به هر حال به محض اینکه برای نخستین بار احساس کردید که او حس مالکیت طلبی نسبت به شما پیدا کرده است، موضوع را با او در میان گذاشته، خودتان را حتی از حواشی این مسئله هم کنار بکشید.
مجازات: برای هر گونه جرمی که مرتکب می شوند، شما هم به مثابه آن مقداری از آزادی ها و امیال شخصی آنها را محدود کنید. به عنوان مثال اگر او برنامه ریزی کرد که امشب با خانواده عمه و شوهر عمه پیرش شام را صرف کنید، شب بعد او را به تماشای یک فیلم خسته کننده ببرید.
روابط گذشته باید فراموش شوند
زمانیکه شما با یک نفر ارتباط برقرار می کنید، باید گذشته را فراموش کنید. هیچ یک از طرفین حق ندارد از اتفاقاتی که در زندگی گذشته افراد ایجاد شده به عنوان مقوله ای برای پیش داوری استفاده کند. بنابراین هیچ گاه به خانمتان نگویید که نامزد قبلی تان از او زیباتر بوده که او هم به شما پاسخی می دهد که خودتان بهتر می دانید.
البته منظور ما این نیست که نباید در مورد گذشته تان هیچ حرفی به میان بیاورید. اگر بخواهید با کسی ازدواج کنید، باید بدانید که در گذشته چه کارهایی را انجام می داده و چه نوع زندگی داشته؛ اما نباید اجازه دهید که گذشته بر روی او تاثیر منفی بگذارد. به هر حال باید به او نشان دهید که گذشته برایتان اهمیتی ندارد. این کار را می توانید شما به عنوان مثال می توانید زمانیکه او مطلبی از گذشته می گوید و دستپاچه میشود، این مطلب را اظهار کنید که نگران نباشد چرا که گذشته برای شما اهمیتی ندارد. سعی کنید که در مورد این مطلب هیچ گونه صبری از خود نشان نداده و به سرعت در مقابل چنین گزینه ای از خود واکنش نشان دهید.
مجازات: اگر احساس میکنید که همسرتان در گذشته زندگی می کند، شما هم برخی از ویژگی هایتان را که دوست می دارد، کاهش دهید، اما به او بگویید که چرا چنین کاری می کنید تا او هم تصور نکند شما فرد خوبی نیستید. به او بگویید که وقتی به زمان حال بازگردد تمام خوبی های شما نیز به سر جایشان بازخواهند گشت.
قوانین عشق ورزی
نوشتن این قوانین و راضی کردن افراد برای امضای آن شاید کار دشواری به نظر برسد، اما اگر از همان ابتدا تمام این موارد را برای او معین کنید، دیگر در آینده به مشکل برخورد نخواهید کرد.
نویسنده: سوده